counter create hit بیانیه‌ای برای آرزوی اقدام؛ دلخوشی نخبگان ایرانی به نسخه‌نویسی‌شان در خلأ
۱۸ تير ۱۴۰۴ - ۱۹:۲۸
کد خبر: ۴۱۶۷۵۳
بیانیه اقتصاددانان در باب عبور از بحران؛ بازخوانی یک امید پرتناقض

بیانیه‌ای برای آرزوی اقدام؛ دلخوشی نخبگان ایرانی به نسخه‌نویسی‌شان در خلأ

بیانیه‌ای برای آرزوی اقدام؛ دلخوشی نخبگان ایرانی به نسخه‌نویسی‌شان در خلأ
در بزنگاه یک بحران امنیتی که با هزینه‌های اجتماعی و اقتصادی بی‌سابقه‌ای همراه بود، جمعی از اقتصاددانان با انتشار بیانیه‌ای کوشیدند بر طبل اصلاحات همه‌جانبه بکوبند؛ اما آنچه در نهایت از دل این متن بیرون آمد، بیش از آنکه نسخه‌ای برای برون‌رفت از وضعیت کنونی باشد، بازتابی از خواست‌های دیرینه و بی‌سرانجام یک طبقه دانشگاهی بود که همچنان میان آرزوهای تئوریک و موانع ساختاری، دست‌وپا می‌زند. آیا در این بیانیه راهی تازه برای سیاست‌ورزی اقتصادی دیده می‌شود یا تکراری است از هشدارهایی که هرگز شنیده نشدند؟
امین خاکستر

سرویس اقتصادی خرداد: در میان هیاهوی بحران‌های امنیتی اخیر، بیانیه‌ای از سوی گروهی از اقتصاددانان منتشر شده که در ظاهر، می‌کوشد نقش یک زنگ هشدار را برای حاکمیت ایفا کند؛ اما در باطن، گرفتار همان معضل مزمن فضای نخبگانی ایران است: محافظه‌کاری در قالب هشدار و نقد بی‌عمل.

در نخستین نگاه، بیانیه کوشیده است تا با لحنی آشتی‌جویانه، هم از رشادت نیروهای دفاعی کشور در مقابله با تجاوز خارجی تقدیر کند و هم فضایی برای نقد وضع موجود اقتصادی و سیاسی فراهم آورد. این لحن برگرفته از همان اصل توازن‌طلبی نخبگان امضاکننده است. بیانیه از خطر فروپاشی، افول سرمایه اجتماعی و تشدید مهاجرت نخبگان سخن می‌گوید، اما گویی هنوز امید دارد که این وضعیت را می‌توان با توصیه‌های نرم و واژگان محترمانه به سامان رساند.

مضمون کلیدی این بیانیه در تأکید بر صلح‌طلبی، اصلاح ساختار حکمرانی، تنش‌زدایی در سیاست خارجی، لزوم تحول در رسانه‌ها، افزایش شفافیت اقتصادی و خروج نظامیان از اقتصاد خلاصه می‌شود؛ مفاهیمی که از قضا در بسیاری از بیانیه‌ها، مقالات و مصاحبه‌های پیشین نیز بارها تکرار شده‌اند. اما این بار نیز، همچون گذشته، آنچه غایب است «چگونه‌گی» اجرای این مفاهیم است. چگونه قرار است از این نقطه، به توسعه برسیم؟

اما آیا این بیانیه، حقیقتاً می‌تواند نقطه آغازی برای «بازسازی» باشد؟ یا تنها ثبت یکی دیگر از آن واکنش‌های نجیبانه‌ی نخبگان است که هم‌زمان هم خواهان اصلاح‌اند و هم نگران فوران خشم؟ حقیقت این است که در تاریخ معاصر ایران، کمتر بیانیه‌ای توانسته از حوزه هشدارهای آکادمیک عبور کند و به گفتمانی واقعی در سطح سیاست‌گذاری تبدیل شود. دلیلش نیز روشن است: وقتی زبان هشدار به‌جای آن‌که ترجمه‌ی خواسته‌های یک طبقه اجتماعی باشد، در محاق ادبیات دانشگاهی گرفتار می‌شود، نه طنین دارد و نه تکانه.

در این بیانیه اگرچه سعی شده با وقار نوشته شود و تلاش دارد راهی برای آشتی میان «دولتِ و حکمرانی‌اش» و «جامعه‌ی دچار بحران» بگشاید، اما از بیماری مزمن همه بیانیه‌های سال‌های اخیر رنج می‌برد: نداشتن سازوکار اجرایی، ابهام در جایگاه کنش و مهم‌تر از آن، چشم‌پوشی از نسبت قدرت و سیاست و جایگاه آن در نظام حکمرانی. در جایی که پرسش اصلی جامعه این است که «چه کسی می‌تواند عمل کند؟»، بیانیه به گونه‌ای نوشته شده که انگار همه می‌دانند، اما هیچ‌کس مسئول نیست یا همه بلدند، اما هیچکس توانایی ندارد.

نخبگان باید بفرمایند؛ آیا ما مردم، قرار است صرفاً همیشه از بحران‌ها یاد بگیریم تا در امتحانات بعدی آنها را به منصه ظهور و بروز برسانیم و بگوییم از این بدتر هم قبلا دیده‌ایم؟ آن هم از بحرانی که در آن نه‌فقط ساختار اقتصادی بلکه انسجام و شأن سیاست و دولت و حتی حریم آب و خاک‌مان هم آسیب دیده است؟ این، آموزه‌ای نیست که صرفاً با مطالعه و تحلیل در فضای آکادمیک به‌دست آید و آن را لازم قدم‌های بعدی بدانیم. بازاندیشی واقعی زمانی رخ می‌دهد که نه‌فقط دانش بلکه اراده‌ی تغییر هم به میدان بیاید.

از همین زاویه است که می‌توان گفت این بیانیه، اگرچه در لفافه اما با درک روشنی از نقطه‌ای که کشور در آن ایستاده، نوشته شده است. حرف‌های درست کم ندارد؛ هشدار به افراط‌گرایی، اشاره به ناکارآمدی سیاست رسانه‌ای رسمی، نقد انحصار، پیشنهاد تنش‌زدایی و حتی رد صریح مداخلات نظامیان در اقتصاد – همه اینها در جای خود مهم‌اند. اما چیزی که فقدانش حس می‌شود، همان نقطه‌عطفی است که از توصیه به کنش می‌رسد. نقطه‌ای که در آن، بیانیه‌نویسان از نقش همیشگی یک ناظر دلسوز عبور کنند و در قامت یک عامل دگرگونی ظاهر شوند و خود را از پشت آن سیاستمدار و این سیاستمدار در هر چهار ساله انتخابات خارج سازند.

مگر نه اینکه جامعه امروز ایران، خسته از چرخه‌ی بحران و سکوت بیش از هر زمان دیگری تشنه‌ی «صدای صادقانه» است؟ مگر نه اینکه زیستن در وضعیت انتظار برای یک بحران‌ جدید، از هر تهدیدی مخرب‌تر است؟ حالا که بخشی از نخبگان اقتصادی و دانشگاهی، چنین آگاهانه از خط قرمزهای حکمرانی حرف می‌زنند، چرا قدمی جلوتر نمی‌گذارند؟ چرا واژگان، هنوز در قفس ملاحظات مانده‌اند؟ آیا زمان آن نرسیده که به‌جای هشدارهای تزئینی، بیانیه‌ای نوشته شود که تکلیف‌ساز باشد؟ با نقش، با مسئول، با پاسخ‌گویی؟

در شرایطی که، از سرمایه اجتماعی هربار و در هر بحران به شیوه‌ای استفاده می‌کنیم اما آن را شارژ نمی‌کنیم فقط در مسیر نحیف‌تر شدن آن گام برمی‌داریم؛ در دورانی که فرار مغزها به جریان طبیعی بدل شده و در اقتصادی که دیگر به‌سختی می‌توان آن را با ترفندهای تکراری سرپا نگه داشت، بیانیه‌هایی از این دست، فقط زمانی مؤثر خواهند بود که به ابزار بازسازی عمومی بدل شوند؛ و نه صرفاً سندی در آرشیو مهرخورده‌ی یک بحران تا بعدا ژست «آهای! ما گفته بودیم» به خود بگیریم.

این خواسته‌ها در یک بستر متصلب، همانند آرزویی‌اند که سال‌هاست در نامه‌ها و طومارها می‌چرخند بی‌آنکه سرانجامی ببینند. درد ما این نیست که اقتصاددانان و دانشگاهیان ما راه‌حل نمی‌دانند؛ مشکل آنجاست که مکانیسم‌های اجرایی، از فرط تمرکز و تعارض منافع، شنوایی خود را از دست داده‌اند. جامعه امروز ایران، نه فقط صلح می‌خواهد و نه فقط توسعه؛ آنچه می‌طلبد «انصاف در سیاست»، «صداقت در گفتار» و «جرئت در عمل» است. اگر بیانیه‌ها حامل این سه ضلع نباشند، هر چقدر هم دقیق، محترمانه و ساختاریافته نوشته شده باشند تنها پژواکی دیگر از همان خاموشی‌هایی خواهند بود که خشم فردا را در دل امروز ذخیره می‌کنند.

از قضا، آن‌چه کشور بیش از همیشه به آن نیاز دارد، بیانیه‌هایی است که به‌جای تعریف بحران، راهبرد عبور از آن را بسازند؛ با صدای بلند، با انتخاب زبان مردم، و با جسارتی که نجات می‌طلبد، نه فقط تحلیل.

 

ویزا کانادا
اسنپ دکتر صفحه خبر
خرید آنلاین
عی بابا صفحه خبر
کارن تجارت
پرواز بیتاسیر
اکومگ2
اکومگ2
اکومگ2
اکومگ2
اکومگ2
اکومگ2