counter create hit تغییر نام زنگزور به «کریدور ترامپ» و ناکامی عملی و راهبردی ایران؛ از پشت پرده چه می‌دانیم؟
۱۸ مرداد ۱۴۰۴ - ۲۲:۰۴
کد خبر: ۴۱۷۴۶۳
بهره‌برداری سریع‌السیر از جنگ ۱۲ روزه با امضای توافق محرمانه؛

تغییر نام زنگزور به «کریدور ترامپ» و ناکامی عملی و راهبردی ایران؛ از پشت پرده چه می‌دانیم؟

تغییر نام زنگزور به «کریدور ترامپ» و ناکامی عملی و راهبردی ایران؛ از پشت پرده چه می‌دانیم؟
دوازده روز شعله‌های جنگ میان ایران، اسرائیل و ایالات متحده، خاورمیانه را در لبه پرتگاه فروپاشی امنیتی قرار داد. پیش از آنکه گرد و غبار نبرد فرو بنشیند، واشنگتن بی‌وقفه طرحی را عملیاتی کرد که ماه‌ها پشت درهای بسته آماده شده بود: توافق استراتژیک با جمهوری آذربایجان و ارمنستان برای ایجاد «کریدور ترامپ»؛ مسیری حیاتی که معادلات ترانزیتی و ژئوپلیتیک منطقه را به‌کلی بازنویسی می‌کند و تهران را در موقعیت دشواری قرار می‌دهد.
امین خاکستر

سرویس سیاسی خرداد: جنگ دوازده‌روزه میان ایران، اسرائیل و ایالات متحده، هرچند در ظاهر کوتاه بود، اما پیامدهای آن به‌قدری عمیق و گسترده است که می‌توان آن را نقطه عطفی در تاریخ معاصر خاورمیانه و قفقاز دانست. این جنگ نه تنها خطوط قرمز امنیتی و نظامی منطقه را جابه‌جا کرد، بلکه فضای ژئوپلیتیکی جدیدی خلق نمود که در آن ایالات متحده توانست از شرایط بحرانی بهره‌برداری کند و طرحی را که ماه‌ها پیش در پشت درهای بسته آماده کرده بود، با سرعت و بدون مقاومت جدی اجرا کند. پیش از آنکه غبار نبرد فرو نشیند و تحلیل‌گران به جمع‌بندی نهایی از نتایج جنگ برسند، دیپلماسی واشنگتن با گام‌هایی تهاجمی و بی‌وقفه به سمت قفقاز جنوبی حرکت کرد و توافقی سه‌جانبه میان جمهوری آذربایجان، ارمنستان و ایالات متحده شکل گرفت که به «مسیر ترامپ برای صلح و شکوفایی بین‌المللی» شهرت یافت. این پروژه که همان کریدور زنگزور است حالا با انتخاب معنادار نامی جدید؛ در ظاهر صلح‌ساز و اقتصادی جلوه داده می‌شود، اما در عمق خود یک اقدام استراتژیک برای علیه ایران و ورود علنی به حیاط خلوت روسیه با تثبیت حضور دائمی آمریکا در قلب اوراسیاست.

به گزارش خرداد؛ این توافق مسیری موسوم به «کریدور میانی» را فعال می‌کند که خاک ارمنستان را به نخجوان و از آنجا به آذربایجان متصل کرده و سپس به اروپا و آسیای مرکزی امتداد می‌یابد. اهمیت این مسیر از دو جنبه قابل بررسی است: نخست آنکه هزینه و زمان حمل‌ونقل را نسبت به مسیرهای موجود به‌شدت کاهش می‌دهد و دوم اینکه مسیر اصلی و سنتی ترانزیت منطقه که از خاک ایران عبور می‌کند، به حاشیه رانده می‌شود. در کنار این مزیت‌های اقتصادی ظاهری، نباید فراموش کرد که این کریدور از نظر زیرساختی به فیبر نوری، شبکه‌های ارتباطی، ایستگاه‌های لجستیکی و خطوط انرژی مجهز خواهد شد که همه آن‌ها می‌تواند به‌عنوان بسترهای نظارتی و اطلاعاتی برای آمریکا و متحدانش عمل کند. در واقع واشنگتن با یک تیر چند نشان زده است؛ هم دسترسی به مسیرهای ترانزیتی امن و کم‌هزینه پیدا کرده، هم نفوذ ایران را در معادلات اقتصادی منطقه کاهش داده و هم یک کمربند امنیتی – اطلاعاتی تازه در حاشیه شمال‌غربی ایران و دقیقا در مرزی‌ترین نقطه به خاک ایران ایجاد کرده است.

تغییر نام زنگزور به «کریدور ترامپ» و ناکامی عملی و راهبردی ایران؛ از پشت پرده چه می‌دانیم؟

برای ایران، این تغییر یک تهدید چندلایه محسوب می‌شود. نخست آنکه جایگاه ژئوپلیتیکی کشور به‌عنوان مسیر اصلی ترانزیت اوراسیا به چالش کشیده می‌شود. این جایگاه در طول سال‌های گذشته یکی از ابزارهای مهم دیپلماسی اقتصادی ایران بوده و بخش قابل‌توجهی از نفوذ منطقه‌ای تهران را تأمین کرده است. اکنون، با فعال‌شدن کریدور ترامپ، شرکای منطقه‌ای و بین‌المللی گزینه‌ای جایگزین در اختیار دارند که می‌تواند حجم ترانزیت از خاک ایران را به‌شدت کاهش دهد. دومین تهدید، بُعد امنیتی این پروژه است. حضور زیرساختی آمریکا در نزدیکی مرزهای شمال‌غربی ایران، در منطقه‌ای که حساسیت‌های قومی و ژئوپلیتیکی ویژه‌ای دارد، عملاً به معنای ایجاد یک پایگاه اطلاعاتی پیشرفته در مجاورت مرزهای ایران است. چنین حضوری می‌تواند در شرایط بحران به ابزار فشار مستقیم علیه تهران بدل شود و حتی زمینه‌ساز تحرکات امنیتی و بی‌ثبات‌سازی در داخل کشور گردد.

این اتفاق در بستری رخ داده که روسیه، متحد سنتی ایران در قفقاز، به دلیل جنگ فرسایشی اوکراین از ایفای نقش فعال بازمانده است. خلأ قدرت ناشی از عدم بازیگری مسکو، فرصتی طلایی برای واشنگتن و متحدانش ایجاد کرده تا با ائتلاف‌سازی در قفقاز جنوبی، نفوذ ایران و روسیه را هم‌زمان محدود کنند. نکته مهم دیگر آن است که کشورهای اروپایی، که در مکانیسم ماشه نقش محوری دارند، با این تحرک جدید یک ابزار تازه برای فشار بر تهران پیدا کرده‌اند. مکانیسم ماشه به این معناست که اگر سه کشور اروپایی یا ایالات متحده تصمیم بگیرند، می‌توانند همه تحریم‌های سازمان ملل علیه ایران را که در سال ۲۰۱۵ تحت قطعنامه ۲۲۳۱ لغو شده بود، بازگردانند. این شامل تحریم‌های تسلیحاتی، محدودیت‌های موشکی، هواپیماهای بدون سرنشین و محدودیت‌های فعالیت‌های هسته‌ای خواهد بود. در واقع، این کریدور نه تنها ایران را از معادلات اقتصادی کنار می‌زند، بلکه در صورت بروز اختلافات سیاسی، می‌تواند به بخشی از پازل اجماع‌سازی جهانی علیه تهران تبدیل شود.

تغییر نام زنگزور به «کریدور ترامپ» و ناکامی عملی و راهبردی ایران؛ از پشت پرده چه می‌دانیم؟

با در نظر گرفتن این ابعاد، ایران در موقعیتی قرار گرفته که نیازمند بازتعریف فوری استراتژی ملی خود است. گزینه‌ها هرچند محدود، اما حیاتی‌اند. نخستین مسیر، تسریع در تکمیل پروژه‌های جایگزین نظیر کریدور شمال–جنوب است که می‌تواند ارتباط هند، روسیه و اروپا را از مسیر ایران تضمین کند. این پروژه اگر با جذب سرمایه‌گذاری خارجی و ارتقاء زیرساخت‌ها همراه شود، هنوز می‌تواند بخش مهمی از نقش ترانزیتی ایران را حفظ کند. دومین مسیر، ائتلاف‌سازی منطقه‌ای با کشورهایی چون روسیه، چین و اعضای اتحادیه اقتصادی اوراسیاست. این ائتلاف‌ها می‌تواند بخشی از فشارهای غرب را خنثی کند و به ایران امکان دهد که در مذاکرات آینده دست بالاتری داشته باشد. سومین مسیر، استفاده از ابزارهای حقوق بین‌الملل برای به چالش کشیدن مشروعیت بخش‌هایی از توافق آمریکا، آذربایجان و ارمنستان است؛ هرچند این مسیر به زمان و توان دیپلماتیک بالایی نیاز دارد. چهارمین مسیر، سرمایه‌گذاری مستقیم در پروژه‌های ترانزیتی قفقاز و حضور فعال در عرصه لجستیک و زیرساخت منطقه‌ای است تا از حذف کامل ایران از معادله جلوگیری شود. پنجمین مسیر، اقدام نظامی علیه کشورهای درگیر در این پروژه است که که با موافقت ارمنستان این به مثابه مدخاله در امور آن کشور قلمداد خواهد شد و به گونه‌ای خودزنی سیاسی و نظامی خواهد بود؛ جدا از آنکه تغییر نام این کریدور از زنگزور به ترامپ خود به اندازه کافی گویا و هشداردهنده است.

با این حال، باید توجه داشت که اجرای هر یک از این مسیرها، بدون یک تغییر بنیادین در رویکرد داخلی و سیاست خارجی، محکوم به شکست خواهد بود. دیپلماسی ایران باید از وضعیت واکنشی و انفعالی خارج شود و به جای صرفاً پاسخ‌دادن به تحرکات طرف مقابل، ابتکار عمل را در دست گیرد. همچنین، درک دقیق از تغییرات موازنه قدرت در قفقاز و خاورمیانه ضروری است. آمریکا نشان داده که حتی در بحبوحه یک جنگ، می‌تواند فرصت‌های ژئوپلیتیکی را شناسایی و به سرعت عملیاتی کند. نمونه روشن آن همین توافق سه‌جانبه در قفقاز جنوبی است که از خاکستر جنگ دوازده‌روزه برخاست و اکنون در حال تغییر نقشه سیاسی و اقتصادی منطقه است.

در نهایت، «کریدور ترامپ» را باید نه یک مسیر جغرافیایی، بلکه یک خط‌کشی تازه بر نقشه قدرت دانست؛ خط‌کشی که جایگاه ایران را در معادلات منطقه‌ای و جهانی تهدید می‌کند و اگر امروز برای آن پاسخی هوشمندانه و فعال پیدا نشود، فردا ممکن است به ابزاری برای محاصره اقتصادی، امنیتی و سیاسی کشور بدل گردد. آینده این پرونده به سرعت در حال شکل‌گیری است و هر روز تأخیر، به معنای واگذاری بیشتر زمین بازی به رقیبان خواهد بود.

 

خرید آنلاین
ویزا کانادا
پرواز بیتاسیر
کارن تجارت
عی بابا صفحه خبر
اسنپ دکتر صفحه خبر
اکومگ2
اکومگ2
اکومگ2
اکومگ2
اکومگ2
اکومگ2