سرویس سیاسی خرداد | امین خاکستر: قدرت، همیشه از پرسش میترسد. ترس آن نه از پرسش به خودیخود بلکه از لحظهای است که پردهی نقاب کنار میرود و حقیقت آشکار میشود. در هر جامعهای، نخستین نشانههای فروپاشی ساختاری در قدرت، لرزش در برابر سؤالات ساده است. پرسش، آینهای است که واقعیت را بیپرده نشان میدهد؛ و چه بسیار قدرتهایی که از دیدن چهرهی خود در این آینه گریختهاند.
در روزگاری که جامعه ایران بیش از هر زمان دیگری به شفافیت و گفتوگوی واقعی نیاز دارد، نمونههای روشنی از ترس در قدرت دیده میشود. اواخر هفته گذشته، در حیاط دولت خبرنگاران از سخنگوی دولت پزشکیان، خانم مهاجرانی گلایه کردند که چرا هیچیک از وزرای اقتصادی حاضر نیستند در جمع رسانهها حاضر شوند. پرسشی ساده اما بنیادین مطرح شد: «آیا وزرا جواب ندارند؟» این پرسش، بیش از یک انتقاد روزمره انعکاس نگرانی عمومی بود؛ نمایانگر ترس از مواجهه، ترس از شفافیت و ترس از گفتوگو.
این رخداد، زمینهای شد تا به بررسی رفتار روزمرهی قدرت در مواجهه با رسانهها بپردازیم. و در همین حین ماجرای تازهای از آسمان قدرت فرود آمد: رفتار تحقیرآمیز معاون وزیر بهداشت، آقای علیرضا رئیسی، نسبت به خبرنگار رکنا در نشست خبری با محور «سلامت روان».
در این نشست، خبرنگار خانم رکنا، در چارچوب دعوت رسمی وزارتخانه، پرسشی کاملاً منطقی و حرفهای مطرح کرد: «وزارت بهداشت تاکنون چه اقداماتی برای بهبود وضعیت روان جامعه انجام داده است؟» پاسخ معاون وزیر، نه توضیح، نه دیپلماسی، بلکه پرخاشی و تحقیر بیش از سه دقیقهای بود: «شما دیگه سؤال نکن! یک الفبچه میخواد منو درگیر کنه! شما میخواید سایتتون دیده بشه!»
این جملات بیش از آنکه خشم لحظهای باشند، نشاندهندهی یک بحران عمیق در رفتار قدرت با رسانههاست. مسئولی که مسئول سلامت روان مردم است در برابر یک پرسش ساده آرامش خود را از دست میدهد و با توهین واکنش نشان میدهد چگونه میتواند مدعی برنامهای برای سلامت روان جامعه باشد؟
آقایان مسئول! خبرنگار، نمایندهی افکار عمومی است نه پیشخدمت دورهمیها و گعدههای ریز و درشت سیاسیتان. برخلاف سایر قلمفروشان که متاسفانه کم هم نیستند، این خبرنگار آمده بود تا پاسخ بخواهد، تا شفافیت را مطالبه کند، تا آینهای برای واقعیت باشد و مواجههی معاون وزیر نه تنها او را تحقیر کرد بلکه پیامی روشن به جامعه فرستاد: پرسش، اگر خوشایند قدرت نباشد، ممنوع است.
وقتی قدرت، پرسش را تهدید میبیند یعنی اعتماد از درون فرسوده شده است. جامعهای که میبیند حتی خبرنگاران حرفهای در نشست رسمی با توهین مواجه میشوند چگونه میتواند به شفافیت و پاسخگویی پشت میزنشین امید داشته باشد؟ وقتی پرسش، توهین تعبیر میشود بحران دیگر تنها روانی نیست؛ بحران اخلاقی است.
این رخداد، در امتداد همان تجربهای است که خبرنگاران در حیاط دولت تجربه کردند؛ دو رخداد که از دو زاویه، یک حقیقت را نشان میدهند: ترس از گفتوگو، و تسلط سکوت و پرخاش بهعنوان جایگزین شفافیت. یکی در حوزه اقتصادی و عدم حضور وزرا، دیگری در حوزه سلامت و برخورد تحقیرآمیز با خبرنگار. هر دو نشانههایی از یک بیماری ساختاریاند؛ فقدان احترام به رسانه، فرسایش اخلاق گفتوگو و خطر فقدان اعتماد عمومی.
قدرتی که از پرسش میترسد، در واقع از عملکردش میترسد و دفاعی از آن ندارد. وقتی مسئولان از مواجهه با خبرنگار فرار میکنند یا با تحقیر پاسخ میدهند یعنی هنوز نیاموختهاند شأن مدیریت ایران، نه در ارتفاع میز بلکه در عمق پاسخ و احترام به مخاطب تعریف میشود. بعبارتی قدرتی که از پرسش میگریزد و گاه با تحقیر پاسخ میدهد، نشاندهنده ضعف در بنیانهایش است، نه نشانه اقتدار.
اما خبرنگار سکوت نمیکند. رسانه، آینهای است که هر بار تحقیر میشود باز هم حقیقت را منعکس میکند. شما چه توهین کنید چه پرخاش و چه بازداشت، ما شعلهای میشویم برای برافروختن بحث و افزایش آگاهی عمومی؛ چرا که به این طریق شغلمان معنا مییابد. مسئولان اگر نتوانند با پرسش منطقی مواجه شوند یا به جای پاسخگویی، تحقیر کنند در حقیقت به مردم میگویند که پرسش و شفافیت تهدید وجودی است، نه ابزار توسعه و اصلاح. رسانه، آینهای است که شکستها و نقاط ضعف را بازتاب میدهد. هیچ توهینی نمیتواند این بازتاب را خاموش کند بلکه آن را قویتر و اثرگذارتر میکند.
سلامت روان جامعه، تنها از طریق سیاستگذاری و برنامههای رسمی حاصل نمیشود؛ بلکه با احترام به گفتوگو، پاسخگویی مسئولان، و ادب در قدرت شکل میگیرد. مسئولان اگر از پرسش گریزان باشند یا پاسخ را با تحقیر بدهند، جامعه در نهایت سکوت و بیاعتمادی را تجربه خواهد کرد.
آقای رئیسی، خبرنگار رکنا که شما او را «الفبچه» خواندید نه برای دیدهشدن، که برای دیدن آمده بود؛ دیدن واقعیاتی که شاید شما نمیخواستید دیده شوند اما بدانید هیچ قدرتی برای ابد مصون نمانده و خواه یا ناخواه باید پاسخگو باشد چه خوشتان آید چه نه. قدرتی که از پرسش فرار کند دیر یا زود از پاسخ نیز عاجز میشود؛ و آن لحظه خطرناکترین وضعیت برای هر ساختار سیاسی است. سکوت کامل، فروپاشی گفتوگو و تهدید مشروعیت. خبرنگاران، رسانهها و افکار عمومی حافظان گفتوگو هستند و هیچ مسئول قدرتمندی با تحقیر آنها نمیتواند حقیقت را پنهان کند.