counter create hit امام خمينى و نظم عادلانه جهانى
۱۳ خرداد ۱۳۹۳ - ۰۹:۴۵
کد خبر: ۶۳۶۷۸

امام خمينى و نظم عادلانه جهانى

هنگاميكه خداوند مى‏خواست آدم را خلق كند به فرشتگانش فرمود: "من در زمين خليفه‏اى خواهم گماشت. (سوره دوم قرآن آيه 30) . " در اين جمله مسائل مهمى، سرنوشت و وظايف بشر را تحت تاثير قرار مى‏دهد. خداوند نفرموده است كه "خلق مى‏كند" بلكه فرموده است "مى‏گمارد". اين به اين معنى است كه هرگونه تسهيلاتى جهت‏بقا و موفقيت‏بشر براى وى مهيا شده است.

مقدمه

صحبت درباره ضرورت وجود نظم نوين جهانى همچنان به عنوان يكى از بحث‏ برانگيزترين مسائل جهان است. طى دو هفته گذشته تفكر جديدى در مورد ضرورت فورى وجود تغييرات، الگوهاى جديد همكارى و مشاركت و وابستگى متقابل و همزيستى، به عنوان نوش دارويى جهت مقابله با تهديدهاى مختلف متوجه بقاى بشر، ارائه شده است. اين تفكر جديد ناشى از تغيير شكل تصادفى و پيش بينى نشده جهان و تحميل ارزشهاى عجيب به مردم جهانى است كه همه جاى اين جهان را تسخير كرده‏اند. تهديد اصلى متوجه بقاى بشر، جهان دو قطبى كمونيسم و كاپيتاليسم به همراه جنگ سرد، جنگ ستارگان، بحرانهاى انرژى، بحرانهاى اخلاقى و نابودى بشر بود. جهان اسلام به نحو اسف انگيزى در دام افتاد و مخصوصا در اين بحرانها مورد هدف قرار گرفت.
به دنبال آن، تكرار صداى ناقوس مرگ آشفتگى مسلمانان كه در سرزمينهاى اسلامى و جهان اسلام به گوش مى‏رسيد بسيار غم‏انگيز بود. در اوج اين سردرگمى موهن و عكس العمل سازمان نيافته مسلمانان سراسر جهان، خداوند متفكرى سرنوشت‏ساز، انسانى با انگيزه و الهام بخش و فردى فعال كه دگرگون كننده موقعيت آن زمان بود به‏نام آيت‏الله خمينى را از ايران برانگيخت. فردى كه كار و زندگيش نه تنها اعتماد به نفس مسلمانان را به آنان بازگرداند بلكه بعد جديدى را جهت تفكر معرفى كرد و حداقل قطب سوم يعنى اسلام را جز موارد مورد بحث جهان قرار داد. خلاصه مطلب آنكه، امام خمينى براى تغيير نظام سياسى جهان كار و زندگى كردند و در ظرف دو دهه، فعاليت‏خود را با ايجاد انقلاب اسلامى كامل كرده و درزمانى كه مسلمانان اميد خود را جهت مشاهده مجدد اسلام از دست داده بودند، كشورى اسلامى را بنيان نهادند. بنابراين امام خمينى اساس اعتماد به نفس مجدد در مسلمانان ، اميد تازه براى بقاى اسلام و مسلمانان، روش جديد مقابله مسلمانان با دشمنان و نياز ضرورى تفكر جديد مسلمانان با توجه به حمله اگاهانه و جهانى دشمن عليه ما را بنيان نهادند.
اين مقاله مسائل مربوط به زندگى و فعاليتهاى امام خمينى در مورد جنبش احياگرى اسلامى و سرنوشت و مسئوليتهاى مسلمانان را - با توجه به ركود فكرى ما، در مواجه با جنگهاى پيشرفته، چند جانبه و خستگى ناپذير بررسى مى‏كند. اين مقاله به پنج‏بخش تقسيم مى‏شود كه در هيچ يك از اين بخشها درباره امام خمينى مستقيما مطلبى عنوان نشده چرا كه جهان هم اكنون ايشان و جمهورى اسلامى ايران را مى‏شناسد. و بيدارى جديد ميان مسلمانان از سال 1979 تاكنون و تلاش تازه كفار جهت ريشه كردن اسلام نابود نشدنى، شواهدى از شخصيت پيچيده و پوياى امام خمينى است. بخش اول اسلام قبل از ظهور امام خمينى را با تاكيد بر موقعيت مسلمانان در آن زمان مورد بحث قرار مى‏دهد. گستاخى كفر و كفار جهت تاسيس مجدد جهان كفر پس از آنكه ايشان به طور موفقيت آميزى به مخالفت‏با آنان پرداخته و در صدد جايگزينى آن با جهانى بهتر براساس دستورات خداوندى يعنى اسلام برآمدند و نيز انحطاط اسلام مورد توجه قرار گرفته آنچنانكه اين سقوط به كفار دل و جرات بخشيد اما شجاعت امام خمينى و بيش از آن دستورات اسلامى قاطع موجب حيرت آنان شد.
بخش دوم واكنش مسلمانان و جهان را نسبت‏به موقعيت اسلام جديد امام خمينى و نيز تعريف جديد جهان را بررسى مى‏كند.
بخش سوم تاثيرات نظم نوين جهانى را با توجه به حمله بى‏امان جديد به اسلام و مسلمانان - شامل بحرانهاى خليج فارس و خاورميانه و تبليغ تروريسم، تحجر افراطگرايى و فرقه‏گرايى ميان مسلمانان - را كه منجر به ضعف، تفرقه، انحطاط و بى‏ارتباطى بيشتر مى‏شود مورد بحث قرار مى‏دهد.
بخش چهارم با توجه به مسائل امروز خواستار تامل جدى رهبران و انديشمندان مسلمان در قبال اين مسائل مى‏شود.
بخش پنجم با فرا خواندن جهت‏برقرارى وحدت اسلامى جهانى، غير قوم گرا، غير نژاد پرست و نيز جهانى شدن مسلمانان از طريق گفتگوهاى مداوم و ارائه نوع ديگرى از جهان، نتيجه مى‏گيرد كه امام خمينى به هيچ منطقه جغرافيايى و يا اصل و نسبهاى مادى تعلق نداشتند، بنابراين ايشان هرگز نمى‏ميرند.

1 - 1 - حكم خداوند براى مسلمانان و اسلام

هنگاميكه خداوند مى‏خواست آدم را خلق كند به فرشتگانش فرمود: "من در زمين خليفه‏اى خواهم گماشت. (سوره دوم قرآن آيه 30) . " در اين جمله مسائل مهمى، سرنوشت و وظايف بشر را تحت تاثير قرار مى‏دهد. خداوند نفرموده است كه "خلق مى‏كند" بلكه فرموده است "مى‏گمارد". اين به اين معنى است كه هرگونه تسهيلاتى جهت‏بقا و موفقيت‏بشر براى وى مهيا شده است. خداوند همچنين اين موضوع را در آيه 70 از سوره 17 از قرآن تاييد نموده و بر استلزامات معنوى اختلافات در نعمات الهى تاكيد مى‏كند اين در حالى است كه مسئله خلافت را نيز (آيه 165 سوره 6) مورد تاكيد قرار مى‏دهد. سپس خداوند وعده وراثت قدرت را مى‏دهد به شرط آنكه بشر بدرستى ايمان بياورد و عمل صالح انجام دهد. (قرآن ، سوره 24 آيه 55) . گرچه در همين آيه خداوند وعده زوال كسانى را مى‏دهد كه به سوى كفر گرويده‏اند.
بنابراين خلاصه حكم خداوندى براى مسلمانان اين است كه ما به عنوان جانشينان وى بر روى زمين هستيم. اين مسئله به اين مطلب اشاره دارد كه ما بايد مسئوليت ايجاد بهشت‏بر روى زمين را به عنوان گواهان مردم بر عهده بگيريم. (سوره 2 آيه 143 و سوره 22 آيه 78 از قرآن) . بنابراين توجه ما، در زندگى بايد بر روى فعاليتهاى دائمى و پيوسته جهت انجام اقدامات پيشرونده متمركز باشد، اقداماتى كه جنگل جهانمان را تغيير داده و مبدل به بهشتى خواهد كرد كه توسط خداوند توصيف و توسط آدم تجربه شده است. خلاصه آنكه ما اربابان جهان مادى هستيم كه به منظور ساختن آن مطابق با خواسته خالق، با سعى و تلاشمان بايد بر آن چيره شويم كه اين تاثير جدى و عمده عبادت و جهاد است.
مسلمانان اوليه، با توجه به رهبرى كامل و بهره‏مندى از روشى مطمئن جهت كسب موفقيت در اجراى تعهدات خلافت، شهادت و بندگى خداوند مهربان، اسلام را كاملا درك كرده بودند.
آنان مى‏دانستند كه تنها با انجام چنين مسئوليتهايى است كه خداوند را، به حقيقى‏ترين شكل عبادت كرده‏اند و از لحاظ مادى نيز در اين دنيا موفق شده و در جهان آخرت نيز در كسب سعادت ابدى موفق خواهند شد.
مسلمانان اوليه عليه تمامى مشكلات مبارزه كرده و اربابان بزرگ جهان، معلمان بشريت و حاملان قانونى تمدن حقيقى شدند، آنان جهان خود را مبدل به بهشت كردند. از جهان خود لذت بردند و لذت مزبور را به جهانهاى ديگر نيز ارائه دادند. بر بيشتر قسمتهاى جهان مسلط شده و موجب بهره‏مندى و لذت بردن بشر از نعمت عبادت واقعى در اسلام شدند.

2 - 1 - نسل آينده

كسانى كه به دنبال نسل اوليه آمدند به لذت بردن از فوايد مادى ثمره تلاش و مبارزه نسلهاى اوليه پرداخته و در نظام سياسى، اجتماعى و اقتصادى كه حاصل خون و عرق نسل اوليه بود در رفاه زندگى مى‏كردند. آنان جهت‏برقرارى اين نظام هيج‏گونه كمك و مشاركتى نداشتند. زمانى كه فقط به مسائل عبادى و عرفانى و برخى موارد به مسائل فرهنگى و هنرى تاكيد مى‏كردند در واقع آغاز انحطاط و تباهيشان بود.

3 - 1 - سلطه غرب

زمانى كه مسلمانان درباره پاكى خون پشه بحث مى‏كردند، جهان غرب بهترين هنر اسلام كه توسط اكثريت مسلمانان رها شده بود را فراگرفته بود. سلطه غرب كه با جنگهاى صليبى آغاز شده بود با امپرياليسم، استعمارگرى و اسارت كامل زمينها، مغز، انديشه و همه چيز مسلمانان به اوج خود رسيد.
در اوج سقوط مسلمانان، آنان از خواب بيدار شده، با اشغال و اسارت دموكراسى، حكومت پارلمانى، كاپيتاليسم، سوسياليسم، رفاه‏طلبى و ديگر "ايسم"هاى مربوطه، متوجه واقعيتهاى پيشرفته كفر شدند جهان اسلام شكست‏خورد و تا سال 1925تمامى ارزشهايمان از دست رفته بود.

4 - 1 - واكنش مسلمانان

تعداد معدودى از مسلمانان آگاه كه نسبت‏به اين وضع اسف بار واكنش نشان دادند اكثرا آشفته، نابسامان و ناتوان بودند. در برخى موارد فرصت طلبان جهت‏شكست هرچه بيشتر مسلمانان و پيچيده‏تر كردن مشكلات از وضعيت عادى سؤاستفاده مى‏كردند. شايد بتوان از طريق سخنان ضياءالدين صدار تصوير تقريبا كاملترى از شرايط مزبور را درك كرد:
"نظم اجتماعى كه اكثر اوقات در كشورهاى اسلامى اجرا مى‏شود بطور پيوسته تنش زا، اغلب نابسامان و خشن و گاهى اوقات بى‏اعتبار است. همواره تعداد افراد معدودى هستند كه عليه سلطه تحميلى ايسم‏هاى گوناگون و براى آنچه كه به نظر آنان ارزشها و معيارهاى اسلامى است، مبارزه مى‏كنند. اما اكثريت در اقيانوس تغييرات اجتماعى و استبداد تكنولوژيكى ازريشه درآمده و سرگردانند و با معيارهاى اخلاقى غرب درگير شده ديدگاهها و عادات اجتماعى كاملا بيگانه را پذيرفته و اغلب در جرم و فساد و خشونت و شرارت در حال غرق شدن هستند.
سياست‏براى توده‏هاى مسلمان مبدل به بازى حاصل جمع صفر شده است. بازيى كه در آن، آنان براى از دست دادن هرآنچه كه دارند و بدست آوردن هيچ چيز به پا مى‏خيزند. نظام هرچه كه باشد، رهبرى، ايدئولوژى انقلابى را به منظور اهداف پوزش خواهانه بكار مى‏برد. اين امر به عنوان توجيه كاربرد آنان از قدرتشان و نيز به عنوان وسيله‏اى جهت تثبيت اين قدرت يا بطور خلاصه به عنوان "افيون" جديد مردم عمل مى‏كند، بنابراين مسلمانان از روز استقلالشان تاكنون تحت‏حكومت اقليت نخبگان بودند. نخبگان مسلما احساس خودستايى و دارا بودن قدرت مطلق مى‏كردند. آنان اهداف محدود و زودگذر را به دستورات جهانى تبديل كرده بودند. سنت‏گرايان، نوگرايان، پيشرفت و توسعه تكنولوژيكى، ناسيوناليسم، دموكراسى همه و همه سهم مهمى را در استيلاى اكثريت مسلمانان توسط اقليت نخبگان داشت.
متاسفانه ، مسلمانان با رضايت غير قابل باورى نادانى خود را مى‏پذيرند و تا حدودى هم به آن افتخار مى‏كنند. آنان در بحران حاد اجتماعى، اقتصادى و سياسى بسر مى‏برند. با اين وجود به گونه‏اى شگفت انگيز احساس كاذبى از امنيت را در خود بوجود آورده و گسترش داده‏اند. خواندن قرآن حتى اگر معنى آن را هم نفهمند برايشان رحمت و بركت‏به همراه مى‏آورد. اين كاخهايى كه بر روى شنهاى ناپايدار قرار دارند بر درك كوته‏بينانه و خارج از مبحث اسلام بنا نهاده مى‏شود. " (ضياءالدين صدار: آينده تمدن مسلمانان صفحات 71 - 69) "
نتيجه چنين وضعيت تاسف بارى، سرگردانى و ياس و دلسردى در ميان جوانان بود كه منجر به نا اميدى آنان در مورد احتمال مشاهده مجدد اسلام مى‏شد.

5 - 1 - ظهور امام خمينى

در اوج اين نا اميدى بود كه امام خمينى ظهور كردند. ايشان در بازگرداندن مفاهيم جديد اسلام مبارزه كردند، رنج كشيدند و نهايتا موفق شدند. موفقيت ايشان در ايران كه با سقوط نهايى شاه و بنيانگذارى جمهورى اسلامى ايران به اوج خود رسيد براى مسلمانان و بطور كلى براى جهان داراى مفاهيمى بود و هنوز نيز هست. يكى از اين مفاهيم بازگشت اعتماد بنفس و اميد در افكار مسلمانان سراسر جهان است و اينكه هنوز نيز اسلام در تمامى زمانها مطرح، عملى و حقيقى است. مورد ديگر شوك وارده بر كل جهان است كه در نتيجه تحقق كشورى اسلامى در اواخر قرن بيستم در ايران بوقوع پيوست. دنيا مجبور بود ضرورت وجود اسلام و نظم نوين جهانى را در دستور برنامه جهان بفهمد و درك كند. بنابراين امام خمينى (ره) با پيروزى انقلابى اسلامى، نظم نوين جهانى را بنيان نهادند و در نتيجه يك جهان سه قطبى با شالوده‏اى جهت‏برقرارى جهان واقعى دو قطبى اسلام و كفر ظاهر شد. موفقيت امام خمينى صرفا در بنيانگذارى و ارائه كشورى اسلامى به ايرانيان نبود بلكه به مسلمانان جهان نيز نويد برقرارى جهان عادلانه را مى‏دادند. جهان عادلانه‏اى كه در پى پيروزى كشورى اسلامى در مقابل و عليرغم تسلط عميق و فراگير غرب و نيز تحت الشعاع قرار دادن كلى مسلمانان جهان در آن زمان حاصل مى‏شد. اين اقدام حتما مورد مخالفت قرار مى‏گرفت. اين مخالفت نهايتا با در نظر گرفتن انقلاب اسلامى و جمهورى اسلامى، به شكل تحريك جهان بويژه تحريك مسلمانان عليه ايران و نيز ايجاد مخالفت و تفرقه ميان مسلمانان ظاهر شد. جنگ عراق عليه ايران نمونه كوچك اقدام جهان كفر عليه اسلام است; و نيز نمونه تلاشهاى مذبوحانه كفار جهت جلوگيرى از برقرارى نظم عادلانه جهانى، نظمى كه مورد درخواست انقلاب اسلامى بوده و امام خمينى نيز آن را عنوان نمود و آشكارا جهت‏برقرارى آن به مبارزه پرداخت. از آنجايى كه مسلمانان جهان بويژه جوانان با آغوشى گرم و هيجانى وصف ناپذير از انقلاب استقبال مى‏كردند، ضرورت متوقف كردن چنين تحركى كه توسط جهان اسلام عليه جهان كفر مطرح شده بود ضرورى‏تر مى‏نمود.
هنگامى كه تبليغات ضد خمينى گرايانه به موجى از تبليغات خمينى گرايانه در ايالات متحده امريكا مبدل شد، جهان كفر قادر نبود كه تحت تاثير قرارگرفتن اسرار آميز كل جهان را با "درد خمينى" تحمل كند. ضرورت و عشق به اسلام و امام خمينى جنبه هيجان انگيزى را شامل مى‏شد. جهانيان از درك اين مطلب كه مردى كه آنان فكر مى‏كردند هنوز در گذشته زندگى مى‏كند در حقيقت در تفكر از آنان پيشى گرفته و گوى سبقت را در اميد دادن، براى برقرارى عدالت، آزادى و صلح از آنان ربوده است، متعجب و حيران شدند. جهان كفر دست از فعاليت‏خود برنداشت‏بلكه با حمله به امام خمينى و احياء اسلامى كه ايشان مجددا آن را ارائه كرده بودند، حمله چند جانبه‏اى را عليه اسلام آغاز نمود. اين حمله بى‏امان، واكنش مخرب جهان اسلام نسبت‏به انقلاب، امام و مردم ايران را به همراه آورد و عواقب ناشى از آن نيز بر روحيه مسلمانان و آينده تمدن اسلامى تاثير سؤ داشت. كمك مسلمانان به كفار آنان را در از بين بردن هرچه بيشتر اميد مسلمين جهت‏بقاى اسلام يارى مى‏رساند.

1 - 2 - مسلمانان و بازتاب جهان

آنچنانكه در بخش قبلى ذكر شد در ابتدا جهان اسلام جهت ضرورت برقرارى نظم عادلانه جهانى كه مورد درخواست اسلام بود و به طور موفقيت آميزى توسط انقلاب اسلامى در ايران با صراحت عنوان و پايه‏ريزى شده بود، با احساساتى سازنده و ندايى لرزاننده نسبت‏به انقلاب واكنش نشان دادند. اما با وجود نگرش جمعى منفى مسلمانان كه زاده فعاليتهاى فرقه‏گرايى و نيز تبليغات عليه ايران، امام و بطور كلى اسلام بود، اين احساسات و علايق بزودى ناپديد شدند.
بعضى از مسلمانان، افكار منفى خود را از طريق تبليغات مفاهيم فرقه‏گرايى شيعه گرى آغاز كردند كه تا حدودى نيز به امام خمينى نسبت داده مى‏شد به نظر چنين گروههاى مسلمانى، امام پيروز شدند چراكه ايشان اسلام را تبليغ نمى‏كردند بلكه شيعه گرايى را تبليغ مى‏نمودند. مفهوم آنان از شيعه‏گرايى "كفر" است و امام و تمامى حاميان ايشان نيز كافر تبليغ مى‏شدند. اين واكنش خطرناك عمدتا كاهش احساسات و دلسردى نهايى مسلمانان از انقلاب را فراهم كرده بود. نوشته‏هايى نيز در توضيح و تشريح و مبارزه عليه ايران و گرايشات فرقه شيعه آن نوشته شد: به نظر من اهميت استنباط چنين موقعيتى به اندازه اهميت درك علت و هدف اقدام مزبور نيست. اگرچه مسلمانان بيشتر متفرق شده و وفادارى به اسلام خدشه دار شد، اگرچه شور انقلاب در برخى از جوانان مسلمان به سردى گراييد و برخى نيزنهايتا به وضع بد گذشته برگشتند لكن غم‏انگيزترين جنبه تبليغات، عدم درك علت و هدف چنان سؤ تفاهمى بود. جهان كفر، رهبران قديمى مسلمان را جهت معقول جلوه دادن شيعه‏گرايى به عنوان كفر فريب دادند و همزمان در مجبور ساختن بعضى از ايرانيان جهت اشاعه گرايشات نفاق افكنانه موفق شدند. بنابراين با استفاده دشمنان از تمامى مفرهاى معمول جهت ايجاد ترس و نفرت و فرار از اسلام يا فرار از كفرى كه ايرانيان بدان متهم مى‏شدند ميان مسلمانان، احساسات و نظرات وحدت‏گرا نابود مى‏شد.
اين واكنش و عواقب آن با توجه به ركود فكرى مسلمانان و اشتباه نابسامان سياسى كه دشمنان را در نفوذ ميان ما و تقريبا نيل به اهدافشان كمك مى‏كرد، بايد تفهيم شود. واكنش مسلمانان مظهر واكنش جهان كفر شده است اين واكنش تبليغات رنگارنگى بود با رنگهاى اصلى و پر قدرت سياه، خاكسترى و سفيد. چنين وضعيتى با تبليغات خارجى و فعاليت گسترده رسانه‏هاى گروهى عليه اسلام و بيدارى اسلامى كه مظهر آن ايران بود، حمايت مى‏شد. سعى مى‏شد تا نور خداوندى تحت عنوان نظم عادلانه جهانى كه امام خمينى در زندگى و فعاليتهايشان بر برقرارى آن اصرار مى‏ورزيدند، خاموش شود، اما با اين كوشش با شكست مواجه شد. بجاى آن اسلام پيروز، قطب اصلى شد كه به مبارزه با قطب كاپيتاليسم پرداخت و جهان حقيقتا دو قطبى شد.

1 - 3 - تاثيرات نظم نوين جهانى

امام خمينى با برقرارى انقلاب اسلامى مفهوم تازه‏اى به اسلام بخشيدند. ديگر جهان، اسلام را به عنوان دينى كه مربوط به قرن هفتم باشد نمى‏ديد. اسلام به عنوان نيرويى فعال، نظامى سياسى، نظمى جهانى، نظمى عرفانى، طريقى باطنى، نظامى عادلانه و حقيقتا روشى كامل و يكه تاز جهت رسيدن به زندگى ثمر بخش و فعال شناخته شد. اين مفاهيم جديد اسلام در عين حال مفاهيم جديدى براى جهان نيز محسوب مى‏شد. اين امر جهاد غير قابل تصورى بود. دو ابزار اصلى كه امام خمينى در كسب موفقيت چشمگيرشان در بسيج جمعى ميان ديگران بكار مى‏بردند كنترل ماهرانه مراسم جماعت و ديگر عبادات جمعى اسلام و ارائه مفهوم دگرگونى و تبديل براساس مفهوم ارائه شده توسط قرآن بود، آنجا كه در آيه 11 از سوره‏13 قرآن مى‏فرمايد: "خداوند حال هيچ قومى را دگرگون نخواهد كرد تا زمانى كه خود آن قوم حالشان را تغيير دهند. " سيره و روشهاى امام خمينى (س) و استعدادهاى درخشان ايشان به خاطر كج فهمى‏هاى بعضى از افراد، بسيار خطرناك جلوه‏گر شده بود. تاثير اين كج فهمى و بى‏توجهى نابجا در مورد رازى بنام "خمينى" حقيقتا براى جهان مستاصل كفر در مبارزه تلخ بقاگران تمام مى‏شد.
بنابراين جهان به دو طريق واكنش نشان داد: حق السكوت و براه اندازى جنگ. موفقيتهاى اقدامات امام خمينى روش و استراتژى جديدى را جهت مقابله با خطر تهديد مسلمانان بوجود آورد. يك راه تبليغات رسانه‏هاى ارتباط جمعى جهت مايوس كردن مسلمانان از عشق ورزيدن به اسلام بود و ديگرى جنگها و بحرانهاى گوناگونى بود كه توسط جهان كفر و به منظور تضعيف منافع مسلمانان هوشمند اسلام براه انداخته و حمايت مالى مى‏شد. بنابراين نامهاى ديگرى كه عموما به اسلام و مسلمانان نسبت داده مى‏شود بعد باجگيرى جنگهاى روانى است. يك مسلمان فعال يا متحجر است‏يا افراطى و يا تروريست. و اين يا جنگى در خليج فارس است‏يا نيرويى در فلسطين، لبنان و يا "حمله تروريستى" در امريكا. همه اينها به عنوان پيام اصلى و مركز توجه انقلاب بايد به نحوى با ايران در ارتباط باشد.
جنبه غم انگيز اين تاثير، ايجاد اسلام بشدت نژادپرست است اگر ايرانيان عرب بودند شايد دشمنان تا اين حد موفق نمى‏شدند. شايد اگر هرگز شيعه‏گرايى وجود نداشت جهان اسلام عليه ايران و امام اين طور موفقيت‏آميز به فريب‏كارى نپرداخته و بسيج نمى‏شدند.
مهمترين تاثيرات چنين فرقه‏گرايى و نژادپرستى اسلام توسط مسلمانان، موجب ضعف، تفرقه، زوال و بيهودگى ما شده و منجر به نابودى واقعى خودمان خواهد شد. اما بهترين اثر آن بويژه پس از سقوط اتحاد جماهير شوروى، ايجاد جهان حقيقتا دو قطبى اسلام و كفر است. بنابراين بنيان نظم عادلانه جهانى به طور موفقيت آميزى بنا نهاده شده بود.

4 - مسائل مربوط به انحطاط مسلمانان و درخواست تامل جدى

امام خمينى زندگى كرده و رحلت نموده است. فقط آثار ايشان جهت درك بيشتر و پيشرفت در اين زمينه‏ها براى ما باقى مانده است. اينكه يك جا جمع شويم و در مدح و ستايش فردى موفق سخنانى بگوئيم و سپس محل مزبور را ترك كنيم ارزش ندارد. بلكه اگر بتوانيم اين موفقيتها را گسترش داده و مرزهاى موفقيت را درهم نورديم كار با ارزشى انجام داده‏ايم. در راستاى همين حقيقت است كه من موارد زير را جهت تامل جدى انديشه‏مندان مسلمان سراسر جهان به عنوان گامى جهت جاودانه ساختن آثار سودمند امام ارائه مى‏دهم.

1-4- گرايشهاى مسلط و الگوهاى با نفوذ

منظورم از اين عنوان اين است كه مسلمانان بايد ميان جهان پويا و همواره در حال تغيير واقعيتهاى تعادلى را بيابند. جهانى كه چارچوب منبع مطلق و غير قابل تغيير اسلام يعنى قرآن و سنت را در آن عملى سازيم. سوالى كه بر سر راه ديگر مسائل مربوط وجود دارد اين است كه آيا مسلمانان مى‏توانند اجازه دهند كه همچنان مسائل نژادى، فرقه‏گرايى و متعصبانه به طور مداوم و پيوسته ما را از هم جداسازد در حالى كه جهان كفر هر روز عليه ما متحد شده و هماهنگ مى‏شوند؟ بخاطر داشته باشيد كه حضور اتحاديه اروپا و ديگر حركتهاى جهان‏شمول بى‏دليل نبوده بلكه عليه اسلام هستند.

2 - 4 - تقليد در مقابل اجتهاد

آيا مسلمانان مى‏توانند بسته بودن مداوم درهاى اجتهاد را تحمل كرده و اجازه دهند كه پيروى برده‏وار و غير مترقى تقليد، ما را در اين دنياى در حال تغيير نابود كند؟ آيا ما مى‏توانيم شرايط توانفرسا و غير ممكن ممانعت از اجتهاد پويا و مترقى در جهان همواره در حال تغيير و محتاجمان را تحمل كنيم؟

3 - 4 - تكنولوژى اطلاعاتى و جهانى شدن كفر در مقابل قوم‏گرايى اسلام

در دست گرفتن قدرت و كنترل اسلام و مسلمانان توسط يك گروه نژادى به دو گرايش خطرناك منجر شده است: نظام فئودالى متفكرانه مسلمانان توسط اعراب و دلسردى انديشه‏مندان مسلمان درباره امكان سربلندى و شركت ثمربخش مسلمانان در جهان. بنابراين نظم عادلانه‏اى كه توسط امام خمينى پيش بينى شده بود، در ميان مسلمانان با اين گرايشهاى زبانى، نژادى و تفرقه‏انگيز مبدل به موضوعى ناممكن شد. آيا ما مى‏توانيم در دهكده جهانى زندگى كنيم و تعمدا (از روى آگاهى) خود را از ارتباط با ديگران محروم كنيم؟

4 - 4 - مادى كردن معنويات و معنوى كردن ماديات

مسلمانان به طور شگفت آورى دنيايشان را به دو بخش مادى و معنوى تقسيم كرده‏اند. اگر بخواهيد سهمى در پيشرفت اسلام داشته باشيد دنيوى هستيد و يا اگر بى‏اراده و بى‏ارتباط با ديگران باشيد معنوى هستيد. فرضيات اشتباه درباره معنويت و رشد معنوى به اين فرضيه گمراه كننده منجر شده است كه "آنچه كه دنيوى و مادى است نمى‏تواند الهى باشد و بالعكس" اين كه اسلام در صدد اصلاح شدن است اما امروزه بگونه‏اى عجيب به دليل تهديد جهان كفر و نيز موفقيتهاى مادى آنان اين امر بر مسلمانان تحميل مى‏شود يك توطئه است.
آيا ما مى‏توانيم اجازه دهيم كه چنين سرطانى رشد كند؟

5 - 4 - كوچك شمردن تقدير

مسلمانان بقدرى تقدير را پر اهميت جلوه داده‏اند كه ما مطيع شده و هر آنچه را به عنوان حكم خداوند يا پيامبرمان عنوان مى‏شود مى‏پذيريم. عواقب چنين اعتقادى را با توجه به ارتباط مسلمانان در جهانى رقابت طلب بهتر مى‏توان دريافت.
نتيجه تمامى اين بيماريها در ميانمان از اين قرار است: كناره‏گيرى متفكران و اعضاى فعال مسلمان از شركت فعال و ترقى‏خواهانه، ترس از مارك دار شدن به عنوان دشمن منافع گروه‏ها يا قطبهاى ويژه‏اى از مسلمانان كه منجر به عقب نشينى و زوال فكرى مى‏شود كه اين امر نيز خود باعث اطاعت محض مسلمانان در مقابل تحقير و ستمى خواهد شد كه از طريق اعتقاد به تقدير و پيش‏گوئيهاى زمان دچار آن شدند. تمامى اين موارد بر گريز اجتماعى و ستايش واقعى كفر و مفاهيم و سازمانهاى اروپايى امريكايى دلالت دارد. سازمان ملل متحد و نمايندگان اين سازمان، صندوق بين‏المللى پول و اعضاى وابسته به آن و ملازمان مستقيم آنان از بحث در مورد ايمان و سرنوشت هراسناكند، . ما در چنين شرايطى قرار داريم. زيرا عرفان را به غلط در نقطه مقابل دنيا و فردگرايى قرار داده‏ايم. مدتهاى مديدى است كه ما عاطل و باطل مانده‏ايم و به كاهلى فكرى عادت كرده‏ايم و در نتيجه همچنان به عدم ارتباط با ديگران ادامه داده و همچنان به فرار از نظم عادلانه‏اى كه امام خمينى مطرح كردند ادامه مى‏دهيم.

نتيجه

اين مقاله دليل سقوط مسلمانان، فساد و بيچارگى آنان را تحت عنوان ركود فكرى و كاهلى مورد تاكيد قرار داده است. اين مقاله با استفاده و با توجه به شخصيت، زندگى و اقدامات امام خمينى - به عنوان مظهر ازخودگذشتى، معرفت، عمل و استقامت - راه حل را توضيح مى‏دهد. ايشان تلفيقى از يك سرباز و فردى روحانى بودند. ايشان زمانى ظهور كردند كه جهان اسلام همه اميدش را براى بقا و احياء مجدد از دست داده بود. ا يشان با اخراج حيرت انگيز شاه از ايران و تكميل انقلابى كه در جمهورى اسلامى ايران بوجود آمد دستور برنامه جهان را تغيير داد. اين نقطه اوج فراخوانى امام خمينى جهت‏برقرارى نظم عادلانه جهانى است كه مسلمانان سراسر جهان را جذب كرده و آنان را از خواب غفلت‏بيدار نمود. اين هدف همزمان جهان كفر را عليه اسلام حساس كرده و ديدگاه استراتژى جديدى را جهت مقابله با اسلام به آنان ارائه داد. آنان موفق نشدند. اما شايد موفق شوند مگر اينكه ما راه امام خمينى را ادامه دهيم. امام خمينى بيش از اينها مى‏توانستند، و بايد توسط مسلمانان جهان معرفى شوند اما اسلام بايد جهانى غير قوم گرا و غير ژادپرست‏شود بنحوى كه مسلمانان بدون ترس از برچسب غير قرآنى بودن و باج‏گيرى به مسلمانانى جهانى مبدل شوند. اين تنها راه رسيدن به نظم عادلانه‏اى است كه توسط امام خمينى عنوان شده و اين تنها راهى است كه ياد امام را همواره زنده نگاه خواهد داشت.



ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربحث ترین عناوین