counter create hit در بهشت هم سفیدپوست‌ها حکومت و برتری دارند!
۰۵ آبان ۱۳۹۳ - ۱۲:۰۸
کد خبر: ۹۸۳۰۳
برگ‌هایی از عاشورا «۲»؛

در بهشت هم سفیدپوست‌ها حکومت و برتری دارند!

به ياد دارم، وقتي به مراسم مي‏‌رفتيم، دو نفر بيشتر نبوديم. سخنراني، مدّاحي و سرود بلد نبوديم. حتّي بعضي جاها فکر کرديم پاسپورت لازم داريم، تا به آنجا وارد شويم! چون يک حسّ غريب پيدا کرده بوديم؛ مثل اينکه در کانادا نبوديم.

هجرت در راه خدا اقسامی دارد و یکی از بارزترین اشکال آن، هجرت به سوی دیار غربت است برای کسب علوم آل محمد (ص) و سفر جوانان محب اهل بیت، از سراسر دنیا به قم (این آشیانه‌ علوم آل صادق) از همین نمونه است.

به گزارش خرداد و به نقل از تابناک, احمد حنیف کانادایی‌ که در نگاه اول انسان را یاد والیبالیست‌ها می‌اندازد، چند سالی است ‌به همراه خانوادهٔ خود در قم، زندگی و برای کسب تحصیل معارف اسلامی تلاش می‌کند. زندگی برای یک شهروند قارهٔ آمریکا در قم، چه جاذبه‌هایی می‌تواند داشته باشد که او و خانواده‌اش این شهر را برگزیده‌‌‌‌اند. 

مصاحبه با او از این جهت می‌تواند جالب باشد که شما را از شیوه‌های عزاداری در کشور او و علل گرایش جوانان غرب به معنویت، از زبان او آگاه می‌کند. «خیمه» چندین سال پیش این مصاحبه را انجام داده که اینک آن را در «تابناک» ‌بازخوانی می‌کنیم.

* در ماه محرم و روز عاشورا، مراسم ويژه‌‏اي در ايران برگزار مي‏‌شود. بفرمایيد ‌در کشور شما در اين روزها، چه مراسمي برگزار مي‌شود؟ 

در بهشت هم سفیدپوست‌ها حکومت و برتری دارند!

ـ جمعیت شیعیان آنجا حدودا دویست و پنجاه هزار نفر است. که البته به صورت پراکنده، حضور دارند. آداب و رسوم هر کدام از ایشان، طبق روال سنتهای کشور خودشان است، مثلا پاکستانی‌ها با استفاده از زبان اردو به رسم پاکستان، عزاداری می‌‏‌کنند. ایرانی‌ها، عراقی‌ها و لبنانی‌ها هم همین‌طور. محل عزاداری ایشان هم، مراکز اسلامی موجود در آنجا است. 

بسیاری از آن‌ها قمه زنی هم می‌‏‌کنند، امّا این برنامه داخل خانه یا‌‌ همان مرکز اسلامی یا داخل یک سالن انجام می‌‏گیرد. البته حدود ۱۱ـ۱۲سال پیش برای اولین بار، مردم به خیابان‌ها آمدند و در مراسمشان از اجرای آداب و شیوه‌‏هایی که موجب خجالت آن‌ها شودـ مثل قمه زنیـ در خیابان پرهیز کرده، حتّی زنجیر زنی را هم حذف کردند و فقط برنامهٔ سینه زنی برپا کردند. 


* شیعیان کاری نمی‌‏کنند که تظاهر به ریا شود؟ 


 ـ نه، چون این حساسیت را دارند که مبادا کانادایی‌ها با وحشت به برنامهٔ آن‌ها نگاه کنند. حتّی پاکستانی‏‌ها از آوردن ذوالجناح ـ که از آداب مخصوص عزاداری‏شان بود ـ پرهیز کردند. صحبت بر سر این ‌بود که آیا شبهه‏ «اسب پرستی» ایجاد می‌‏کند‌ یا خیر؟ البته چند سال بعد، بین آن‌ها به خاطر نبود وحدت، اختلاف افتاد و به چند گروه بومی و غیر بومی تقسیم شدند. 

کسانی که شیعه شدند، تا چند سال اخیر مراسم خاصی نداشتند و بیشتر در مراسم دیگران شرکت می‌‏کردند، امّا کفایت نمی‌‏کرد. آن‌ها می‌‏رفتند و به سخنرانی گوش می‌‏کردند، ولی سخن را نمی‌‏فهمیدند، خوب، مذهب شیعه هم بین مهاجران مخصوصا در کانادا، آمریکا و در انگلستان یک دین خارجی به شمار می‌رود.

مثل هر کس دیگری که بنا بر حسّ کنجکاوی خواهان خبرگیری از اسلام باشد، به مرکز علوم اسلامی مراجعه می‌‏کند، بومی‏های کانادا هم با تکمیل اطلاعات در آنجا تلاش می‌‏کنند آداب و رسومی را اختراع کنند و هم اکنون هم در همین وضعیت، در حال فرهنگ سازی با محرّم هستند. 


فعاليت شما براي آنها چه بود؟ 

 ـ در اين هشت سال‌ در ‌محرم ‏بيشتر در مراسم مهاجران شرکت و براي آنها سخنراني کرده‌‏ام.

اثر سخنراني شما چقدر بود؟


 ـ موضوع سخنراني اثر دارد، ولي لحاظ کار فرهنگي، کار زيادي بايد انجام شود؛ آزمايش لازم دارد، ولي سخنراني در همان حد يک خطابه است. در فرهنگ آمريکا و کانادا، بر خلاف کاتوليک‌ها، شيعيان اصلاً مراسمي براي گريه ندارند.

به ياد دارم در کودکي به کليسا مي‏رفتم، در ايامي که مي‌گويند حضرت عيسي (ع) را دار زده‏اند، مسيحيان در 12 مرحله در 12 روز، مصيبت حضرت عيسي (ع) را مي‏خواندند و گريه مي‏کردند. امّا حالا به خاطر پيشرفته شدن، ديگر اين برنامه‏ها را ندارند و مسأله بر عکس شده؛ يعني جمع مي‏شوند براي خنديدن و خوشگذراني!

شيعيان آنجا، بايد گريه کردن را ياد بگيرند؛ چيزي که اصلا در موردش تجربه ندارند. يعني اين گونه نيست که در نتيجه‏ يک سخنراني يا روضه، اشک بريزند. مثل ايران نيست که به جلسه رفته و با شنيدن کلمه «حسين» از زبان مدّاح يا سخنران، اشک بريزند. اين نيازمند به ايجاد فضاي فرهنگي است. بايد اين فرهنگ را در دل‏هاي آنها ايجاد کرد.

يعني با اين روضه‏‌هاي اهل بيت را که شما در عاشورا سخنراني مي‏کنيد و يا مصيبت مي‌خوانيد نمي‏توانند، ارتباط برقرار کنند... .


 من روضه خوان نيستم!


يعني آنجا کسي نيست که به زبان مادري روضه بخواند؟


 ـ هست، ولي خيلي کم. روز سالگرد شهادت شهيد باکوميک، جلسه‏اي بود که يک بومي آمريکایی در آن‌ روضه خواند. بدون لحن و بسيار با احساس و آرام. مصيبت باکوميک را با روضه‏ امام حسين (ع) ترکيب کرد و مردم هم گريه مي‏کردند؛ امّا فقط همين يک مورد دیده شد.

امّا بچه‏‌ها وقتي اينجا (ايران) آمدند و در مراسم عزاداري شرکت کردند، با مجلس، ارتباط برقرار کرده و گريه کردند. بعداً ‌آزمايشي چند جلسه بين خودمان گرفتيم و روضه خوانديم؛ بچه‏ها گريه کردند و مسلماً کساني که در توان آنها انتقال اين فرهنگ هست، بايد فرهنگ گريه عزاداري را به آنجا انتقال دهند.


از کانادا (تورنتو) چند ‌طلبه در ايران مشغول هستند؟


ـ بين ده تا پانزده تن.

 
آيا به مناطق خودشان برگشته‌‏اند؟ تأثير اين چند نفر بر ديگران ـ مردم کانادا ـ چقدر بوده؟


ـ اين به تجربه و شخصيت آنها بستگي دارد. بعضي از آنها اهل سخنراني و فعاليت اجتماعي نيستند؛ فقط آمده‏اند تا يک مسلمان خوب شوند.

شما به عنوان فردي تحصيل کرده در زمينه‏ روانشناسي و مدد کاري اجتماعي، فکر مي‏کنيد بر ديگران چقدر تأثير گذاشته‏‌ايد؟!

‌‌ـ مدرک ليسانس من خيلي مهم نيست. قبل از اسلام، زياد فعاليت مي‏کردم؛ الان هم همينطور. حتّي قبل از دانشگاه هم کار اجتماعي مي‏کردم و الان اثرات خوبي هم دارد.

زماني که از ايران به وطن خود بر مي‌‏گرديد، چه فعاليت‌‏هاي مذهبي ـ اجتماع داريد؟


ـ کار ما در آنجا «امّت سازي» است؛ يعني تنظيم اجتماعي مسلمانان و هدف‏دهي به آنها، تأسيس و گسترش مؤسسه‏ ها و بنيان هاي لازم از آموزش و پرورش و... براي مردم و بچه‏ها. تشديد فعاليتهاي سياسي جهت اثر گذاري در جمعيت کانادا، چون مسلمانان کانادا فعاليت و سازمان منظمي ندارند و از آنجا که مسلمانان کانادا اغلب مهاجر هستند، اين احساس در آنها بوجود آمده که مهمان هستند و هر گونه فعاليت جدّي، منجر به اخراج آنها مي‏شود و چون دوست ندارند اين بهشت دنيا را از دست بدهند و موجبات ناراحتي دولت کانادا و آمريکا را فراهم آورند، بدين جهت فعاليت آنها در آنجا محدود است.

برخورد دولت کانادا با مسلمانان و شيعيان کانادا چگونه است؟


ـ در نگاه آنها فرقي بين مسلمان و غير مسلمان، شيعه و هندو نيست، حتّي شايد نسبت به مسلمانان نگراني‌هاي بيشتري داشته باشند. مخصوصاً بعد از واقعه‏ 11سپتامبر، که مسلمانان به عنوان تروريسم در جهان معرفي شدند و حالت جنگي که بين غرب و مسلمانان بعد از اين واقعه، رخ داده است. منتهي نگاه آنها نسبت به وهابّي‌ها بسيار منفي‏‌تر نسبت به شيعه است. چرا که عوامل «القاعده» و «طالبان» از اين گروه بودند.

به تازگی گرايش مردم اروپا به معنويت، بيشتر از قبل شده (به علت فرار از ماديت) شما چقدر اين را درست مي‌‏دانيد؟


 ـ بله؛ بعضي از آنها علاق‏مند هستند که جواب سئوالاتشان را از هستي بدانند و پيدا کنند. مثل: «ما که هستيم» و «از کجا آمده‏ايم» و «دنيا چرا وجود دارد؟» و... امّا متأسفانه دراين مسير به طرف علوم تقلّبي (خرافات) کشيده مي‏شوند. مثلاً متافيزيک ديني را با علم حسّي و تجربي ترکيب کرده، از خدا به عنوان يک فضانورد پيشرفته، تا مثلا يک نفس کُلي، بحث مي‏کنند.

شما چطور مسلمان شديد؟


ـ تحقيق کردم و انگیزه‌ام از تحقیق سياه بودن رنگ پوستم‌ بود.

يعني اختلاف نژادي و نژاد پرستي؟


ـ بله. نژادپرستي و نقش کليسا در اين ظلم. نقش دين مسيحيت ما که نظام نژاد پرستي آمريکا و آفريقاي جنوبي بر پايه‏ي آن است و مفهوم تثليث ـ که يکي از تثليث‌ها حضرت عيسي (ع) است، که سفيد پوست است و به همين علت، نه تنها در دنيا که حتّي در بهشت هم، سفيد پوستها حکومت و برتري دارندـ ولي من اين سخنان را قبول نکردم و نسبت به مسيحيت، ديد منفي پيدا کردم؛ همين علت، باعث اين شد که به جست و جوي دين ديگري رفته، خواستار بازسازي هويت خود شدم.

دنبال ديني بودم که بتوانم به وسيله‏ آن از ظلم انتقاد کرده، جوابگو باشم. لذا در اديان مختلف، تحقيقات گسترده‏اي کردم. ادياني نظير: هندو، بودایی، يهودي، مسيحي و بالاخره اسلام، که آن را کامل‌ترين و مناسب‏ترين دين يافتم و مسلمان شدم.

شرکت غير مسلمانان در عزاداری‌هايي که در کشور شما برگزار مي‏شود چقدر است و آيا از اين مراسم‏ها تأثيري مي‌گيرند؟ برخورد آنها با شما در آنجا چگونه است؟


 ـ خيلي کم، چون تعداد شيعيان بومي، خيلي کم است. به ياد دارم، وقتي به مراسم مي‏‌رفتيم دو نفر بيشتر نبوديم. سخنراني، مدّاحي و سرود بلد نبوديم. حتّي بعضي جاها فکر کرديم پاسپورت لازم داريم، تا به آنجا وارد شويم! چون يک حسّ غريب پيدا کرده بوديم؛ مثل اينکه در کانادا نبوديم.

آقاي حنيف کدام روضه را بيشتر دوست داريد؟

روضه حضرت عباس (ع). شايد به خاطر اينکه روز تاسوعا و عاشورا، پرشورترين و پرسوزترين ايام هستند. البته روضه‌ حضرت قاسم هم برمن اثر خاصي مي‏گذارد، امّا بيشتر از روضه حضرت عباس (ع) تأثير مي‏پذيرم و آن را دوست دارم.

«عباس» در يک جمله، يعني...


ـ خضوع، نوکر اسلام!


کربلا، يعني...

 ـ يعني زندگي!


«حضرت زهرا» در يک جمله کوتاه:


 ـ ليلة القدر!

 
آب در کربلا را توصيف کنيد؟


 ـ آب، به معناي قطع شدن رحمت خدا به دست آدم‌‏هاي شر


کربلا رفته‌‏ايد؟


 ـ نه! 

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربحث ترین عناوین