" دختران و زنان ايراني، ذاتا كارآفرين هستند، فقط لازم است كمي بيشتر خود را باور كنند و اعتماد به نفس خود را افزايش دهند. به اين ترتيب، هم بهتر می توانند توانمندی های خود را اثبات کنند و هم ديگران سريعتر می توانند آنها را باور نمايند."
اين را پريدخت ورشوچی، کارشناس ارشد مهندسی صنايع ، عضو انجمن ملی زنان کارآفرين کشور، اولین مدیر و مجری پروژه تجارت الکترونیکی در سطح B2B در ایران و طراح و مجری پیاده سازی تجارت الکترونیک در شرکت تهیه و توزیع قطعات ایران خودرو در سالهای 85 - 86 ، عضو هیئت مدیره شرکت کارت ایران خودرو در سالهای 86 – 88 و يکی از برگزيدگان همايش کارآفريني زنان دانش آموخته دانشگاهی کشور که چند سال پیش، از سوی انجمن زنان مدیر کارافرین برگزار شده بود، می گويد.
وی که بیش از یک دهه فعاليت اجرایی خود را با تصدی سمت های مختلف در بخش های متنوعی از صنعت خودرو کشور گذرانده است و اجرای پروژه های نواورانه و بسیار مهم و ماندگاری چون اجرای پروژه تجارت الکترونیک در شرکتی با قریب چهل سال قدمت را در کارنامه اجرایی خود دارد، مدتی است که از همه مناصب رسمی خود دلبریده و مشغول کار بهتری است که به گفته او، برای خیلی از انها که می شناسندش، قابل باور نیست.
v از چالش های کسب و کار در قرن حاضر گفتيد. لطفا مقداری توضيح بدهيد و بگوييد منظورتان از آن راه حل کارا که گفتيد، دقيقاً چيست؟
يکی از ويژگی های دنيای جديد، شدت و سرعت در تحول است و وجود رقابت های سخت در عرصه های گوناگون، بقای صنايع و سازمانها را بشدت وابسته به توانمندی های خاصی کرده است که الزاماً در حال حاضر نيز، مهيای اين مهارتها نيستيم. چنانچه می بينيم، ارائه دائمی و فزاينده کالاها و خدمات نو و بعضا کم سابقه، نتيجه درک اين رقابت ها از سوی صاحبان و مديران بنگاهها و نشان دهنده تلاش مستمر ايشان برای حفظ سهم بازار و يا گاهی برای بقا است.
بعلاوه، توليد و ارائه خدمات نو با ويژگی های منحصر به فرد، نياز سازمانهايي با تفکر و راهبردهای نوين است. اما نکته مهم اينجاست که رسيدن به این مرحله، فقط در صورتی دست يافتنی و شدنی است، که بتوان در نيروی انسانی موجود سازمانها و شرکتهای مورد بحث، چنان تکانه ی موثر و مثبتی ايجاد کرد که بتواند، روح و جان کارکنان و عاملان اجرای تحول در بنگاهها را، بصورت خود خواسته و داوطلبانه به کار گيرد و نتيجه را همان کند، که طبق تعاريف آکادميک، نشانه توانايي رهبری يا توانايي مديريت کاريزماتيک ناميده می شود. ا
از سوي ديگر مهمترين قانونهاي بنيادي اقتصاد نوين عبارتند از اينکه : " با فرياد از فرمان دهي و كنترل خداحافظي كنيد"، "با فرياد از مشخص بودن جايگاه اداري خداحافظي كنيد" و "با فرياد از هرم سازماني خداحافظي كنيد" .
اين ايده، که تا امروز مورد توجه اساتيد بزرگی هم قرار گرفته است، با ايده امواج آقای تافلر، هم مربوط هست و هم نيست. آنرا کامل توضيح می دهم تا قضاوت را به شما و خوانندگان محترم واگذار کنم.
طبق نظر آقای الوين تافلر، هزاران سال قبل و در موج اول، تمدني با قدرت تمام، حكمفرما بود و عنان مردم را با كار روي خاك و زمين، يعني كشاورزي در دست گرفته بود. مقتضيات آن دوره، اين بود كه زنان، بيشتر در خانه باشند و براي خانواده، نيروي كار مولد، توليد كنند. پس بيشتر، خانه نشين بودند.
صدها سال بعد، انفجاري از درون رخ داد و عصري كاملا جديد، خلق شد.
موج دوم و عصر صنعتي حادث شد و در آن عصر، زنان، خواهران و مادران ما، كم كم وارد سطوح پاييني هرم هاي سازمانها و شركتها شدند و وظيفه قبلي خود را با ديدگاه متعالي تري دنبال كردند.
بعد از آن هم عصر فن آوري اطلاعات بعنوان موج سوم آمد که همزمان با خود پارادايم هاي جديد براي جوامع و خانوارها به همراه آورد. در اين عصر، زنان، توانمنديهاي خود را بيشتر ارتقاء دادند و دولتمردان و صاحبان بنگاههاي توليدي و خدماتي، كمكم توانستند به اين بلوغِ خود خواسته آنان، تمكين كنند و ايشان را در سطوح كارشناسي و تخصصي بكار بگيرند.
اينها، سير تكاملي و موج گونهاي بود كه در اعصار و قرون گذشته، بر مردم جهان گذشت . اما ببينيم در همان دوره ها، بر زنان و دختران ايراني چه گذشت؟
ما هم، متاثر از مادران خود، تا سالها، كار مقدس خانه داري و پرورش كودكان را، بعنوان تنها فعاليت موثر خود مي شناختيم و به انجام صحيح و مستمر آن، مي باليديم. به مرور، تفاوت استعدادها و پتانسيل هاي بالقوه خود با برادرانمان را در منزل، ديديم، و ديديم كه راه در خانواده، براي آنها هموارتر است . پس، از روي يك نيازِ طلب شده از اعماق وجودمان، به يك درد رسيديم و مسئلهاي را پيش رو ديديم.
مسئله اين بود، "ما هم مي توانيم پا به پاي برادرانمان، در جامعه موثر باشيم ". پس براي حل اين مسئله، موج اول زنان ايراني، رقم خورد و كمكم وارد عرصه هاي كسب و كار شديم و با حفظ كيان خانواده، مسئوليت كار را هم بر عهده گرفتيم.
مسئله اين شد، " ما بايد براي رسيدن به لايه هاي بالايي هرم هاي سازماني، علم بيشتري بياموزيم " ، پس براي حل مسئله، موج دوم حركت زنان ايراني آغاز شد وكمكم و جالب اينکه بدون هيچگونه هماهنگي قبلي و شبكهاي، چنان در ورود به دانشگاهها و كرسي هاي علميِ مراكز آموزشي، از برادرانمان پيشي گرفتيم، كه به مرور زمزمه هايي از سقف گذاشتن براي ورود دختران به دانشگاههاي كشور، شنیدیم و هزار افسوس که شنیده ها طی هشت سال اخیر جاری هم شد.
v از اين ايده، چگونه کارآفرين بودن ذاتی دختران و زنان را نتيجه می گيريد؟
وقتی سيكل "حس نياز، درد ، مسئله و حل مسئله " (كه از سوی اساتيد، بعنوان يک مدل علمی، برای كارآفرينيِ موفق، مطرح است)، عملا در رفتارهاي زنان و دختران ِخوش فكر و باهوش ايرانی، از بيش از يكصد سال قبل وجود داشته است، اين، بيانگر آن است كه دختران و زنان ايراني، ذاتا كارآفرين هستند، فقط لازم است كمي بيشتر خود را باور كنند و به نفس خود، اعتماد بيشتري بيابند.
این را هم باید یاداوری کنم که تاکید من بر توانایی های بالفعل و بالقوه زنان ایرانی در مقایسه با زنان در کشورهای توسعه یافته، از آن روست که ویژگی های جامعه ما با ایشان خیلی تفاوت ها دارد.
من فرزندی از استان خوزستان هستم. دوره های تحصیلی ام بدلیل شرایط جنگ در شهرهای مختلف سپری شد و پس از کنکور سراسری وارد دانشگاه الزهرا شدم. بعد از فارغ التحصیلی وارد یک شرکت قطعه سازی کوچک و نوپا در صنعت خودرو شدم و این شروع آشنایی من با صنعت بود.
در انجا با اینکه یک لیسانس صفر کیلومتر بودم، هر کاری را که به من ارجاع میشد با شوق و به گواهی مدیرانم به بهترین نحو انجام میدادم و این باعث شد. در طی این مدت و پس از آن که وارد شرکت قطعه سازی بسیار بزرگتری شدم، همیشه بعد از مدت کوتاهی، مدیران مافوقم کارهای سخت و روی زمین مانده یا ایده های مورد نظرشان را برای اجرا به من می سپردند، اما در تمام این مدت و با وجود حصول نتیجه مورد نظر ایشان، از ارتقا خبری نبود.
اینجا بود که با مشورت همسرم تصمیم به ادامه تحصیل گرفتم و فوق لیسانس مهندسی صنایع را هم اخذ کردم.
نتیجه، تاسیس و شروع به کارم در شرکت کوچکی شد که کار بعنوان مدیرعامل در ان، موجبات تجارب و ارتباطات جدیدی شد.
چندی بعد با دعوت رئیس وقت اتاق بازرگانی در نمایشگاهی که برای نمایش توانمندی های صنعتی استان سمنان در انجا برگزار شده بود، شرکت من هم حضور یافت و در اخرین روز نمایشگاه وزیر کار و امور اجتماعی وقت، از انجا بازدید کرد که برای ایشان هم حضور یک شرکت با مدیریت یک خانم خیلی جالب بود. از من برای حضور در تیم مشاورین کارافرینی وزارتخانه، بعنوان مهمان دعوت کردند که این هم برایم مایه شادمانی و افتخار بود.
بعد از مدت کوتاهی ز سوی مدیرعامل، بعنوان مدیر پروژه ای که همگان صراحتا انرا یک ماجراجویی ناشی از ناپختگی من می نامیدند، انتخاب شدم.
حکایت واقعی من از پیاده سازی این پروژه که در سطح ملی اجرا شد و تنها یکی از نتایج ان، اعتماد سیستم بانکی به تراکنشهای بدون محدودیت از طریق دستگاه خودپرداز بود .
بعد از پیاده سازی کامل این پروژه که در دو سطحB2B و B2Cجاری و سپس به حوزه های وظیفه ای ذیربط در ایساکو سپرده شد، از سوی هیئت مدیره در قالب یک مدیریت وظیفه ای، متولی ارزیابی و بهبود فرایندهای سازمان شدم و در کنار ان هم در شرکت کارت ایران خودرو بعنوان عضو غیر موظف هیئت مدیره منصوب شدم .
بعد از آنجا هم در چندین شرکت دیگر قطعه سازی و خودروسازی در مدیریت های مرتبط با رشته ام خدمت کرده ام و اخرین جایی که در این صنعت کار کردم شرکت پرشیاخودرو ، نمایندگی انحصاری شرکت BMW در ایران بود.
در سالهای اخیر بطور روزافزون بنظرم میرسید که دیگر اراده ای برای انجام کارهای جدید در محیطهای کاری وجود ندارد و بیشتر مدیران مایل به حفظ وضعیت جاری هستند.
به همین دلیل و نیز به این علت که روزمرگی و دست و پا زدن در فرایندهای معیوبی که برای تغییر آنها، نباید توقع هیچ حمایتی از مافوق می داشتی، باعث شد که از مدتی قبل، کار رسمی و مناصب قابل اعتنای خود را کنار بگذارم و با تعریف کارهای کوچکتری که زمان کمتری هم نیاز داشت، بتوانم هم درامد داشته باشم و هم وقت بیشتری را با فرزندم و برای فرزندم صرف کنم.
خیر. از زمان تولد پسرم همه فعالیت های جانبی ام را موقتا کنار گذاشته ام ولی از همین جا به همه اعضای خوب و موثر هر دوی این انجمنها، که همچنان خود را مفتخر به عضویت در ایشان می دانم، درود می فرستم و برای همگی ایشان آرزوی توفیقات روزافزون دارم.