counter create hit سینه ی مالامال از درد فرهادی/ تلنگر فرهادی به سیاسیون دعوایی!
۰۷ دی ۱۳۹۵ - ۱۸:۲۵
کد خبر: ۱۹۵۴۴۴
اصغر فرهادی به رئیس جمهوری نامه نوشت

سینه ی مالامال از درد فرهادی/ تلنگر فرهادی به سیاسیون دعوایی!

اصغر فرهادی کارگردان نامدار و هنرمند برجسته کشورمان که در عرصه های جهانی خوش درخشیده و جهانیان را مبهوت هنرنمایی خود کرده است، اکنون ما را به تماشای سکانس دیدنی اما تراژیک و تلخ زندگی واقعی مان دعوت کرده است البته نه فقط ما را بلکه سیاستمداران را نیز هم، سیاستمدارانی که شعار زیاد داده اند اما
سرویس سیاسی خرداد: مشکلات در این‌سو و آن‌سوی جهان تا همین کنار خانه های مان؛ آنچنان دهشتناک و منزجر کننده و تلخ و ناگوار شده که گویی ما را ایزوله کرده و آستانه تحمل مان را به شکل وحشتناکی بالا برده است اما هنرمند هر چقدر هم که خود را به بی خیالی بزند یک جای کار طاقتش طاق می شود و به ناگهان می خروشد و فریاد بر می آورد. 

به گزارش خرداد؛ اصغر فرهادی کارگردان نامدار و  هنرمند برجسته کشورمان که در عرصه های جهانی خوش درخشیده و جهانیان را مبهوت هنرنمایی خود کرده است، اکنون ما را به تماشای سکانس دیدنی اما تراژیک و تلخ زندگی واقعی مان دعوت کرده است البته نه فقط ما را بلکه سیاستمداران را نیز هم، سیاستمدارانی که شعار زیاد داده اند اما عملکردهایشان سبب ساز وضعیتی شده که چندان خوشایند نیست که جاهایی تلخ و گزنده است و جان را به درد می آورد. 

فرهادی در نامه اش خطاب به رئیس جمهوری به عنوان عالی ترین مقام اجرایی کشور درد چند دهه ای را فریاد زده است و در همان آغازین گام اخطار و انذار داده که برداشت های سیاسی ممنوع! که باز این نامه نشود؛ محل مانور عده ای که از پس همه این دردهای عریان فقط دنبال منفعت بری سیاسی خود هستند از اپوزیسیون گرفته تا پوزیسیون های فرصت طلب و اپورتونیست و ... 

 نامه فرهادی درد دارد و تلنگر. دردری بر جان همه ما و تلنگری برای آنان که دستی بر آتش دارند و توان عملی، که ای کاش این تلنگر آنان را به عمل وادارد و شماری از سیاستمداران را به لختی تفکر و میزانی خجالت، آنانی که صداهای دعواهای سیاسی شان گوش فلک را کر کرده و از همه چیز سوژه ای برای دعواهای خود می سازند و اگر شعار معیشت نیز می دهند، در عمل جز ضربه و آسیب بر کشور و نظام و ملت کاری نکرده اند و تنها ادعاهایشان در خاطره ها مانده و کارنامه کدرشان پیش روی مان است. 

در ادامه نامه اصغر فرهادی را که خبرگزاری ایلنا انتشار داده می خوانید:

 آقای دکتر حسن روحانی، رئیس‌جمهور محترم

سلام

امروز گزارش تکان‌دهنده زندگی مردان، زنان و کودکانی را که در گورهای یکی از قبرستان‌های اطراف تهران شب‌های سرد را به صبح می‌رسانند خواندم و اکنون سراسر وجودم شرم است و بغض. به بهانه این نامه به شما، قصد دارم همه آنانکه در این سرزمین و در این سی و چند سال مسئولیتی داشته و دارند را سهیم این شرمساری کنم.

می‌دانم که عده‌ای سیاست‌باز اینگونه گزارش‌ها و خبر‌ها را دستاویزی خواهند کرد برای گرم کردن تنور بازی‌های فرساینده سیاسی و انتخاباتی اما افسوس که گرمای این تنور، تن رنجور کودکان، زنان و مردانی را که شب‌ها در گوشه قبر‌ها، لابه‌لای درختان پارک‌ها و زیر پل‌ها به خواب می‌روند گرم نخواهد کرد.

در این گزارش نام یکی از کسانی که شب‌های سرد استخوان‌سوز را در گوشه گوری نشسته به صبح می‌رساند و به تعبیر تلخ گزارشگر مرگ را زندگی می‌کند، «آرمان» است. این نام مرا‌‌ رها نمی‌کند. «آرمان» گم شده‌ای که در گور پیدایش کرده‌اند. شرم بر ما.

در تاریخ خوانده‌ایم که گاهی حاکمان با لباس مبدل به میان مردمان می‌رفته‌اند تا به دور از محافظان و ملازمان و متملقان گوشه‌ای از درد و رنج مردم را بی‌واسطه درک کنند. پیشنهاد می‌دهم لااقل برای تنوع در نگارش تاریخ امروز که آیندگان بهت‌زده خواهند خواند، گاهی صاحب منصبان بی‌همراه و نا‌شناس به میان مردم بروند. به روستا‌ها و شهرهای دور افتاده. اگر ناشدنی‌ست به همین حوالی، محله‌های حاشیه تهران تا ببینند صورت‌های سرخ از سیلی آبرومندان بی‌بضاعتی که بیش از هر صاحب قدرتی جان و جوانیشان را برای این سرزمین قربانی داده‌اند. اگر باز ناشدنی‌ست یک روز به اورژانس شهر سری بزنند و مخفیانه سوار بر آمبولانسی شوند که قرار است بیماری بی‌رمق را به بیمارستانی برساند و از نزدیک شاهد باشند چگونه در مسیر، به جای راه باز کردن برای نجات جان یک بیمار، مسابقه‌ای تلخ بین دیگران است برای پیشی گرفتن از هم که پشت آمبولانس حامل یک هموطن رو به مرگ جای بگیرند و از این موقعیت برای زود‌تر رسیدن به مقصد ‌‌نهایت استفاده را ببرند. این مثالی ساده، تلخ و تکراری‌ست اما خلاصه‌ای‌ست از وضعیت امروز ما. چه کسی پاسخگوی این بی‌رحمی پنهان است؟ ما چرا و کی چنین شدیم؟ ما مردمانی که دیگر دوست داشتن هم‌وطن را از یاد برده‌ایم، ما که خشونت‌های پنهان و ریز در رفتار و گفتار روزمره‌مان ابزاری شده است برای بیرون کشیدن گلیم فردیمان از اجتماع. ما که دروغ را به عنوان مهارتی برای زیستن دوگانه در بیرون و درون خانه می‌آموزیم و به کودکانمان می‌آموزانیم.

ما که تنها نظاره‌گر و شنونده فراموشکار رنج‌هائیم. چه کسی امروز از آن پدری که خود را از پل عابر پیاده خیابان میرداماد به دار کشید و در یادداشتی که از جیب خالی‌اش پیدا شد نوشت «هزینه درمان بیماری چشم‌هایم را نداشتم» سخنی می‌گوید؟ آن اندک کسانی نیز که دلسوزانه می‌گویند با انگ سیاه‌نمایی مورد هجمه‌اند. انگ سیاه‌نمایی فراری‌ست رو به جلو از سوی مسئولان برای عدم پذیرش مسئولیت سیاهی‌ها.

این است شهر نوید داده شده؟ این است شهر آرمان‌ها؟

عی بابا صفحه خبر
ویزا کانادا
پرواز بیتاسیر
اسنپ دکتر صفحه خبر
کارن تجارت
خرید آنلاین
مجيد
Iran (Islamic Republic of)
۰۷:۵۲ - ۱۳۹۵/۱۰/۰۸
۲
۰
با سلام و احترام
احست جناب آقاي فرهادي
حق را گفتي و به انصاف همه كساني كه تاكنون مسئوليت داشته و دارند بايد شرمسار باشند.
من هم شرمنده ام اگر در انتخابم دقت نكرده باشم و براي حزب و جناح و ... راي داده باشم.
اميدوارم روزي مردمان اين سرزمين بفهمند كه اشتباه از هر كسي سر بزند اشتباه است حتي هم حزبي و هم جناحي مان.
به اميد روزي كه به جاي قضاوت حرف ها بر اساس اشخاص، مبناي قضاوت ما حق و حقيقت و عدالت باشد.
يا علي
اکومگ2
اکومگ2
اکومگ2
اکومگ2
اکومگ2
اکومگ2