دختری که عاشق پرستاری بود!

هروقت از زهره مي پرسيدند مي خواهي چه کاره شوي؟ نه به دکتر شدن علاقه اي نشان مي داد و نه مهندس شدن، عاشق پرستاري بود. سال ها در بازي هاي کودکانه نقش پرستار را بازي مي کرد. وقتي وارد دبيرستان شد با وجود اين که همه مي گفتند چقدردر رياضي قوي است، علوم تجربي خواند و وقتي کنکور شرکت و رتبه خوبي کسب کرد بدون مشورت با ديگران که به او تحصيل در رشته هايي چون داروسازي وميکروبيولوژي را توصيه مي کردند رشته پرستاري را انتخاب کرد. به آرزوي ديرينه اش رسيده بود وخود را در لباس سپيد پرستاري در يک بيمارستان فوق تخصصي مي ديد. وقتي مهدي به خواستگاري اش آمد سال آخر دانشگاه بود و نامش به عنوان دانشجوي ممتاز ورد زبان همه بود . مهدي کارشناسي ارشد علوم آزمايشگاهي داشت و در آزمايشگاه معتبر وبزرگي کار مي کرد. مهدي در مورد کار کردن زهره هيچ مشکلي نداشت واصلاً معتقد بود که فعاليت اجتماعي در رفتار و اخلاق خانم خانه تاثير مثبتي دارد و وي راغب است که همسرش شاغل باشد و قول داده بود که مانع ادامه تحصيل زهره هم نشود. يک روز بعد از گذشت ۳ سال از زندگي مشترکشان زهره وارد دفتر مشاور شد و از همسرش شکايت داشت. فرزند اولشان ۴ ماهه بود و اکنون او سر پرستار بخش داخلي يک بيمارستان معروف بود و علاوه بر آن در حال نگارش پايان نامه کارشناسي ارشدش بود. به مشاور گفت :مهدي زير قولش زده و فشار مي آورد که ديگر سر کار نروم به خصوص که پسرمان هم به دنيا آمده است ،در حالي که من نه مي توانم از کارم و نه از تحصيلم بگذرم .براي همين ديگر نمي خواهم با او زندگي کنم و الان هم ۵ روز است که پسرم را برداشته ام و به خانه مادرم رفته ام ... مشاور برايش روشن کرد که باور کند در کم وکيف زندگي اش تغييرات بزرگي ايجاد شده است؛ فرزندي دارد که هنوز به مراقبت شبانه روزي نياز دارد و در دوره تحصيلي ارشد تحصيل مي کند که پروژه سنگيني روي دوش او گذاشته و اوضاع را درهم و برهم کرده است . وقتي مشاور به زهره گفت بايد با صبر و حوصله اين مراحل را بگذراند و برنامه ريزي دقيقي در زندگي اش داشته باشد، اولويت هاي اين دوره از زندگي اش را بررسي و به ترتيب به هر يک از آنها رسيدگي کند، به فکر فرو رفت. در مراجعه بعدي با همسرش نزد مشاور رفت. همسرش به مشاور گفت: من هنوز پاي حرف هايم درباره اشتغال همسرم هستم. زهره آرام تر شد و به اين نتيجه رسيد که مي تواند بعداز پايان دوره ارشد و بزرگ تر شدن شاهين، با اشتغال در يک کار نيمه وقت به تمام امور زندگي اش برسد و در ضمن فهميد که مهدي زير قولش نزده است، بلکه از او مي خواهد، شرايط را بيشتر درک کند.

منبع: روزنامه خراسان