در ادامه این گفت وگو می خوانیم:
** عادل الجبیر، وزیر امور خارجه عربستان سعودی در قالب نخستین سفر این مقام سعودی روز گذشته وارد بغداد شد. فکر میکنید چه مسائلی منجر به این شده است که عربستان در این مقطع زمانی به سمت بهبود رابطه با عراق پیش برود؟
از آنجایی که منافع سعودی ها در تقابل با ملت عراق است، آنها این پیشرویها را هم در تقابل با منافع خود میدانند؛ درست همانند آزادسازی حلب در سوریه از دست نیروهای تروریستی. با توجه به احتمال آزادی کامل موصل در آیندهای قریب الوقوع، ممکن است سفر وزیر امور خارجه عربستان در این جهت باشد که سعودی ها بخواهند پیشنهاداتی فریبکارانه به نیابت از جبهه ضدمردمی منطقه ارایه دهند ولی ما با هوشیاری دولت و ملت عراق هم مواجهه هستیم. من بعید میدانم سعودیها با حرکتی که شروع کردهاند بتوانند در این سفر تغییری در رویکردهای منطقهایشان شاهد باشیم.
** اصلیترین اختلاف های ریاض با بغداد در این سالها (مقطع زمانی ٢٠٠٣ تا ٢٠١٦ که نخستین سفیر سعودی اعزام شد) چه مسائلی را شامل شده است؟
آنچه تا امروز از رفتار و عملکرد سعودی ها در مسائل مهم منطقه مانند مساله فلسطین، وضعیت رژیم اشغالگر قدس، جنبشهای مردمی، روابط با کشورهای منطقه به ویژه جمهوری اسلامی ایران و امت اسلام در ٣٨ سال گذشته و همچنین تغییر شرایط عراق از سال ٢٠٠٣ و متعاقب آن موج بیداری اسلامی از سال ٢٠١١ مشاهده میکنیم، حاکی از تقابل در رفتار و عملکرد عربستان با منافع ملتها و دولتهای مستقل و خدمات این رژیم به اجانب و اشغالگران به ویژه امریکا و رژیم اشغالگر قدس است. حمایت از تروریسم در قالب گسترش گروههای تکفیری و تروریستی، رشد نفاق در امتهای اسلامی و ایجاد انشقاق در صفوف آنها، حمایت از رژیمهای دیکتاتور مانند صدام هم علیه مردم مظلوم عراق و هم علیه ایران، دخالت پیوسته در امور داخلی دیگر کشورها و تحمیل جنگ بیامان و نابرابر به ملت مظلوم یمن و اشغال بحرین نمونه ای از کارنامه آلسعود در ٣٨ سال گذشته بوده و این سیاست از سال ٢٠١٣ به این سو نیز تشدید شده است.
تجربه نشان میدهد سیاست های آلسعود به دلیل بی توجهی به ملت ها و همسویی با طرح های خائنانه شکست خورده است. همسویی عربستان با امریکا و رژیم اشغالگر قدس و همچنین مقابله با دولت های مستقل و ملتهای منطقه، نه تنها موجب شده است تا ریاض با ناکامیهای بزرگی مواجهه شده و در همه مناطق و در همه پرونده با مشکل روبهرو شود بلکه موجب شده تا عربستان دچار چالشهای عمده و خطرناک اقتصادی، امنیتی و سیاسی شود و به عنوان یک رژیم حامی تروریسم و افراطیگری و ضدحقوقبشر در دنیا شناخته و شناسایی شود.
اینک آنها در نزد ملتهای منطقه، به عنوان رژیمی شناخته میشوند که با حمایت از اقدامات رژیم اشغالگر قدس، منافقانه از پشت خنجر به امتهای اسلامی زده و همین مساله موجب شده است تا جایگاه خود را در نزد مردم آزادیخواه و جهان اسلام از دست بدهند. البته این شکستها مختص به عربستان سعودی نیست بلکه کل مثلث شر یعنی استکبار به رهبری امریکا، رژیم اشغالگر قدس و رژیمهای مرتجع منطقه را هم شامل میشود و آنها نیز با ناکامیهای بزرگی رو به رو شدهاند.
یکی از مناطق و پروندههای شکست عربستان سعودی در سالهای اخیر در عراق است. مردم عراق در حافظه تاریخیشان حمایت ریاض از صدام و رژیم بعثی را فراموش نکردهاند. مردم عراق، نقش عربستان سعودی در به راه انداختن جنگ علیه ایران را فراموش نکردهاند. مردم عراق نقش عربستان در حمایت از صدام علیه مردم عراق در جهت سرکوب و کشتار آنها را به یاد دارند و فراموش نمیکنند. از طرفی مردم عراق مشاهده کردهاند که رژیم آل سعود پس از سقوط رژیم بعث عراق و شکلگیری نظام جدید، همچنان عداوتهایش را فراموش نکرده و عربستان همچنان عامل اصلی بیثباتی، هرج و مرج، حمایت از تروریسم و گسترش گروه های تکفیری و شعلهور کردن فتنههای طایفهای بوده است و آنها با حمایت از باقیماندگان حزب بعث و رژیم صدام و در پیش گرفتن آن سیاستها درصدد بودند تا عراق همچنان ضعیف مانده و به سمت تجزیه و چند تکه شدن پیش برود و نگذارند که یک نظام مردم سالار در عراق شکل بگیرد. از عداوت آنها همین نکته کافی است که سعودی ها ١٢ سال پس از سقوط رژیم صدام سفارتخانهشان را در بغداد مستقر کردند.
به عبارتی، عملکرد این رژیم از سال ٢٠٠٣ به بعد، سیاستهای مبتنی بر همسویی با امریکا و رژیم اشغالگر قدس در عرصه منطقهای و به ویژه عراق بوده است. با این حال، برخلاف آن تلاشها از سوی مثلث شر، ایمان و تلاشهای بیامان ملت عراق و حمایت مراجع از این تلاشها و اقدامات و همسویی و همکاری جمهوری اسلامی ایران با دولت عراق در همه عرصه ها بدون هیچ گونه چشمداشت و پیششرط، موجب شده است تا عراق بتواند فرآیندهای سیاسی و امنیتی را پیموده و روابطش را با دیگر کشورها مدیریت کرده و توسعه دهد. این مسائل برخلاف خواست واشنگتن، ریاض و رژیم اشغالگر قدس بوده است که درصدد تجزیه و تضعیف عراق در تمام این سال ها بودهاند.
** چرا در این سال ها ریاض نتوانسته است روابط خود با بغداد را ترمیم کند؟
چالش اصلی عربستان با عراق به عنوان یک کشور مستقل به ماهیت رژیم عربستان سعودی بازمیگردد که رژیمی مستبد، دیکتاتور و موروثی است و این در حالی است که در عراق، یک نظام مردمسالار شکل گرفته و این مردمسالاری در حال تعمیق یافتن، رشد و پیشروی است. به عبارت دیگر، عربستان سعودی رژیمی فاقد دموکراسی و چرخش نخبگان است و همین مساله موجب میشود تا ریاض با هر نظام مردم سالار در منطقه مخالف باشد.
این دشمنی از سوی عربستان، مختص به عراق نیست تلاش های مذبوحانه سعودیها علیه جمهوری اسلامی ایران نیز در این چارچوب قابل تحلیل است. چالش اصلی ریاض با بغداد، نه در حرکات و سکنات دولت عراق بلکه در ماهیت رژیم سعودی نهفته است. دولت عراق برخلاف تهدیدات سعودیها دست محبت و همکاری را به سوی همه کشورهای منطقه از جمله عربستان سعودی دراز کرده است ولی آل سعود هر بار به بهانهای، این دست را پس زده و از در تقابل با عراقیها وارد شده است.
از سویی، هنگامی که کشور عراق با ثبات و دارای امنیت باشد و در این کشور، شکوفایی و توسعه شکل بگیرد، این عراق مطلوب امریکا و رژیم اشغالگر و همچنین رژیم سعودی نیست و با طرح خبیثانه آنها در تضاد و تقابل است. برای همین نیز آنها همواره درصدد بحرانسازی در عراق هستند تا مردمسالاری در این کشور تقویت نشود و ثبات و امنیت شکل نگیرد و توسعه و شکوفایی با دشوارییهایی رو به رو باشد.
** چهره های سعودی مانند ترکی فیصل نگاه بسیار تندی به نوری مالکی و دوره زمامداری وی داشتهاند. آیا ویژگیهایی در حیدر العبادی است که او را به چهرهای مقبول در ذهن سعودیها بدل کرده است؟ رابطه حیدرالعبادی با عربستان چگونه است؟
آنچه را که مشاهده میکنیم این است که اقدامات نخستوزیر کنونی عراق با اقداماتی که نخستوزیر پیشین عراق انجام میداد، یکی است؛ به عبارت دیگر، اقدامات نوریالمالکی و حیدر العبادی در یک سیاست و جبهه است. آنچه موجب تدبیر و ژست ظاهری و فریبکارانه سعودیها شده است، به توفیقات کنونی حاصل شده در عراق مرتبط است. برای عربستان، نوریالمالکی و حیدرالعبادی فرقی ندارد و تفاوتی در سیاستهای این دو نفر هم مشاهده نمیشود.
تلاش برای حفظ تمامیت ارضی، مقابله با تروریسم و اشغالگری، دراز کردن دست مودت و همکاری با کشورها، سیاستهایی بوده است که هم نخستوزیر کنونی و هم نخستوزیر پیشین در عرصه داخلی و خارجی پیش گرفته بودند. آنچه سعودیها را به ژستهای منافقانه واداشته و موجب شده تا آنها تظاهر به بهبود روابط با دیگر کشورها بکنند، به دلیل توفیقات سیاسی و نظامی کنونی در عراق است مگرنه اینکه راهبرد جدید و متفاوتی از سیاست های قبلی ریاض باشد، ما از جانب سعودیها مشاهده نکردهایم و آنها همان سیاست را دنبال میکنند.
** حل و فصل این اختلافهای چند ساله تا چه اندازه درکوتاه مدت ممکن است؟
متاسفانه سیاست و عملکرد عربستان در تداوم ایجاد بیثباتی، حمایت از تروریسم و کشاندن رژیم اشغالگر قدس به منطقه و عادیسازی در روابط با تلآویو است. تا زمانی که مشی و سیاست عربستان سعودی بر مبنای تقابل با منافع ملتها و دولتهای مستقل باشد و سعودی ها سیاست های خود را تغییر ندهند، من بعید میدانم که تغییری در روابط آنها با کشورهای دیگر از جمله عراق شکل بگیرد؛ به عبارت دیگر، بهبود روابط ریاض با دیگر کشورها نیازمند تغییر راهبردی در سیاستهای سعودی
ها است.
اینکه وزیر امور خارجه سعودی در سفر به عراق حامل چه پیامی است را من اطلاعی ندارم ولی با توجه به فرآیند رفتار سعودیها، برداشت من این است که آنها هر نوع پیامی که داشته باشند؛ چه از جانب خودشان باشد و چه نیابتی را از سوی مثلث شر داشته باشند، تا تغییری در عملکرد و راهبردشان ایجاد نکنند، تغییری در روابطشان با ملتها از جمله عراق نخواهد داشت. البته این مسیر به سود ریاض هم نیست و موجب میشود تا آنها در مسیر چالشهای بیشتر هم با ملتهای منطقه و هم از نظر درونی قرار بگیرند.
** به نظر می رسد که عربستان سعودی در حال فاصله گرفتن از سیاست تهاجمی خود در قبال همسایگان است. از زمان مرگ ملک عبدالله ما شاهد تنش در رابطه سعودی با ترکیه، سعودی با ایران و سعودی با عراق بودهایم. این در حالی است که ریاض در حال تعریف رابطه جدیدی با آنکارا است و همزمان سفر به بغداد هم صورت گرفته است. آیا میتوان با استناد به این تحولات از چرخش ریاض در حوزه سیاست خارجی سخن گفت؟
من تغییری در رفتار سعودیها در یمن و تداوم اشغالگریشان در بحرین مشاهده نکردهام. آنها همچنان در امور داخلی سوریه دخالت کرده و از تروریستها حمایت میکنند. این مسائل موجب میشود تا بگوییم که با مانورهای سیاسی و در پیش گرفتن ژست دوستی نمیتوان گفت تغییری راهبردی در سیاستهای عربستان در قبال ایران یا عراق انجام شده است.
البته تحولات ژئوپولتیکی موجب شده است تا سعودیها نقش نیابتی را از جانب مثلث شر در منطقه داشته باشند و آنها نقش بدیل صدام را ایفا کنند. اگر سعودیها مثلا در یمن تحریمها را برداشتند و دست از جنگ کشیدند، آنگاه میتوان گفت که آنها راهبردشان را تغییر دادهاند ولی آیا آنها این کار را کردهاند؟ آنها میگویند به دنبال راهکاری برای پایان جنگ هستیم ولی اقدامی از سوی آنها صورت نگرفته است. البته عدمتغییر در سیاستها نتیجهای جز فرو رفتن در باتلاقهای ایجاد شده توسط خودشان در پی نخواهد داشت.
** پس از روی کار آمدن ترامپ ما شاهد انتقال پیام شورای همکاری به تهران بودیم و همچنین سفر روحانی به عمان و کویت که طبیعتا بخش کویت آن بدون چراغ سبز عربستان ممکن نبود. آیا حضور ترامپ در کاخ سفید را میتوان به احساس نیاز عربستان و دیگر اعضای شورای همکاری به بهبود روابط منطقهای تعبیر کرد و اینکه این کشورها در چنین مسیری قرار گرفتهاند؟
آنچه من از رفتارهای کنونی دولت امریکا و دولت قبلی امریکا مشاهده میکنم، تفاوتش در این است که دولت ترامپ دست چدنی امریکا را از پارچهای مخملین درآورده است. سیاستهای کنونی دولت امریکا در تداوم همان سیاستهای پیموده شده پیشین است که درصدد از بین بردن نظامهای مستقل به ویژه آنهایی که در خط مقدم مبارزه با استکبار بودهاند، سرکوب جنبشهای مردمی و تجزیه منطقه است. اگر به سخنان وزیر دفاع امریکا در یک هفته گذشته توجه کنید، مشاهده میکنید صحبتهای او در تداوم همان سیاستهای قبلی است.
ترامپ فردی است که سیاستهای متغیری داشته و همین مساله باعث تردیدهای بسیاری در متحدانش شده است. همین تردیدها موجب نشده تا ریاض هم...
همانطور که گفتم عربستان در این مدت نیز هیچ تغییری در سیاستهای خود ایجاد نکرده است و حتی امیدهایی هم یافته و آنها را تشدید کرده است. لازم است بار دیگر تاکید کنم که این رفتارها تنها باعث بیشتر فرو رفتن عربستان در باتلاق میشود. اگر آنها میخواهند چرخشی در سیاست خارجیشان ایجاد کنند، این مساله باید به صورت عینی در سوریه، یمن، عراق و بحرین نمود داشته باشد. با این وجود، برخلاف سیاست عربستان، اراده ملتها مقابله با پدیدههای شوم بیثباتی است و امیدواریم ریاض از این مقاومتها درس بگیرد و در سیاستهای خود تغییر ایجاد کند.
** همصدایی ترکیه با عربستان در انتقاد از فعالیت های منطقه ای ایران را در حاشیه اجلاس امنیتی مونیخ شاهد بودیم. به نظر میرسد که آنکارا به نوعی به شکلگیری مثلث ترکیه، عربستان و امریکای ترامپ امیدوار است و به همین دلیل با سیاست های ضدایرانی سعودی همراهی لفظی میکند. آیا باید انتظار رویکردی مشابه و تبعیتی مشابه از سوی بغداد در صورت بهبود رابطه با ریاض را هم داشته باشیم؟
خیر. سوال شما منوط به این است که تغییری در روابط بغداد و ریاض صورت بگیرد ولی من به پیشینه روابط دو کشور اشاره کردم. این پیشینه و سیاستهای عربستان درخصوص عراق و منطقه موجب میشود نزدیکی روابط دو کشور سخت و غیرممکن باشد. به عبارت دیگر، به دلیل ماهیت عربستان سعودی و وابستگی این کشور به قدرتهای بزرگ موجب میشود ما شاهد بهبود رفتار و مناسبات ریاض با کشورهای منطقه نباشیم.
سفر عادل الجبیر در آستانه آزادسازی موصل است. این آزادسازی قریبالوقوع موجب شده تا بر حجم نگرانیهای عربستان در منطقه افزوده شود. احتمالا آنها به دولت بغداد پیشنهاداتی میدهند ولی این پیشنهادات راهبردی و واقعی نیست. همین مساله موجب میشود تا دولت عراق نتواند به عربستان اعتماد کند.
به فرض آنکه در روابط دو کشور هم تغییری صورت بگیرد، این مساله تاثیری در روابط همهجانبه و راهبردی تهران و بغداد نخواهد داشت. چه رژیم آلسعود و چه دیگر رژیمهای مقابل دولت و ملت عراق، باید همکاری تهران و بغداد را به عنوان مدل و الگویی برای بهبود روابط خود با عراق در نظر بگیرند. آنچه ملت و دولت عراق و همچنین مراجع از رفتار ایران مشاهده کردهاند، این است که ایران درخصوص عراق رفتاری صادقانه داشته است و برخوردش براساس منافع مشترک و مقابله با تهدیدات مشترک بوده است. مردم عراق در طول چند دهه گذشته و به ویژه از سال ٢٠٠٣ به اینسو، مشاهده کردهاند که مهمترین حامی آنها، جمهوری اسلامی ایران بوده است؛ کشوری که بیشترین کمک را به شکلگیری نظام جدید در عراق و دفع تروریسم داشته، ایران بوده است. اینها مسائلی هستند که نمیتوان در نظر نداشت و دولت عراق نیز نمیتواند نسبت به آنها بی تفاوت باشد.
** عربستان پیش از این، رویکرد بسیار تندی نسبت به حشدالشعبی داشته و یکی از اصلیترین دلیل اختلافهای بغداد با سفیر قبلی ریاض در این کشور نیز همین اظهارنظرها بوده است. ارتباط های حشدالشعبی با ایران نیز بر همگان مشخص است. تا چه اندازه عربستان میتواند پیش شرط فاصله گرفتن عراق از ایران را به عنوان عاملی برای بهبود رابطه مطرح سازد و تا چه اندازه احتمال کوتاه آمدن بغداد وجود دارد؟
حشدالشعبی مساله داخلی عراق است و جزو ارکان این کشور محسوب میشود و بدیهی است وقتی یک موضوع به ارکان ملی یک کشور ارتباط داشته باشد، تصمیمگیری در مورد آن برعهده مردم است و نه عربستان و نه هیچ کشور دیگری حق مداخله در امور داخلی این کشور را ندارد.
اگر قرار است پیششرطی برای بهبود روابط گذاشته شود، این پیش شرط را عراقی ها باید بگذارند، نه سعودی ها. البته من فکر کنم بعید باشد که پیششرطی مطرح شود ولی اگر این مساله یا هر مساله ضدایرانی مطرح شود، با پاسخ تند دولت عراق روبهرو خواهد شد زیرا بعید است که دولت و ملت عراق از ایران و محور مقاومت فاصله بگیرد. فاصلهگیری از ایران و محور مقاومت و پس زدن حشدالشعبی به سود دولت عراق نیست و دولت عراق چگونه می تواند این مسائل را در نظر نداشته باشد.