counter create hit از شیفتگان خدمت بهشتی تا عاشقان قدرت اصولگرایی!
۰۸ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۷:۵۱
کد خبر: ۲۱۵۹۵۳
تغییری که نامزدهای اصولگرا می گویند با چه هدفی است؟

از شیفتگان خدمت بهشتی تا عاشقان قدرت اصولگرایی!

در واقع باید گفت ایراد گیری های این عزیزان به مثابه آنست که تاریخ از ابتدای دولت فعلی آغاز شده و همه چیز در بهترین وضعیت آن بوده و این دولت آن را به قهقرا فرستاده است، انتقادها جنبه منصفانه و واقع گرایانه ندارد و منطبق بر آمار و ارقام مشهود و مستند نیست و تنها در قالب کلی گویی و برای ضربه به دولت مردان فعلی بیان می شود بی آنکه مشخص شود به صورت علمی و مستند چه شرایطی موجب پدید آمدن این وضعیت شده است و نقاط ضعف و قوت واقعی کجاست؟
سرویس سیاسی خرداد/ امین داودی نیا: نزدیک به 4 دهه از پیروزی انقلاب اسلامی گذشته و بسیاری از موسسان و نقش آفرینان کلیدیِ آن برهه تاریخی از زیست اجتماعی؛ سیاسی ملت ایران، اکنون در میان ما نیستند و در آستانه چهل سالگی انقلاب، بزنگاهی دیگر فرا رسیده و انتخاباتی سرنوشت ساز در راه است و جالب آنکه علاوه بر غیبت آن فرهیختگان و تاریخ سازان در پهنه مادی، شاهد فاصله گیری محسوس کنش گران این روزهای انتخابات با گفتارها و رفتارهای آن چهره های ماندگار در اذهان عمومی هستیم و گویی به لحاظ معنوی نیز آنان گمشدگان و غریب ماندگان این روزهای تاریخ سیاسی ما هستند.  

به گزارش خرداد؛ انقلاب اسلامی ایران خالق پارادایم تازه ای در معادلات سیاسی آن روزهای جهان دو قطبی بود، جهانی که گفتمان غالب آن مادی گرایی محض بود و یکسویش کاپیتالیسم و سرمایه داری و سوی دیگرش کمونیسم و سوسیالیسم و منازعات بر سر رجحان مولفه های مادی گرایانه این دو قطب بندی سیاسی، عرصه جهانی را فرا گرفته بود.

در چنین حال و احوالی انقلابی به منصه ظهور رسید که ارزش های معنوی را مقدم بر هر گزاره و گزینه دیگری می دانست و دستیابی به قدرت سیاسی را نه فقط برای ارتقای مادی که به عنوان فرصتی برای تعالی معنوی جامعه، هدف خود عنوان می کرد و بزرگی چون شهید بهشتی در جمله تاریخی خود هدف یک کارگزار در نظام اسلامی را شفیتگی برای خدمت به مردم نه تشنگی برای قدرت و رسیدن به مواهب آن عنوان کرد.

 این نکته کتمان شدنی نیست که انتخابات ابزار دستیابی به قدرت سیاسی است. معقولانه ترین شیوه و روش مسالمت آمیز و کم هزینه برای نیل به قدرت سیاسی که جملگی کنش گران این عرصه در نقطه غایی و نهایی، رسیدن به کرسی قدرت سیاسی را هدف می گیرند اما نکته آنست که با چه شیوه و سبک و روش هایی این مهم محقق شده و آیا هدف تنها رسیدن به قدرت است و بکارگیری هر وسیله ای در این مسیر با توجه به این انگاره موجه؟ آیا در نظامی که از اساس دستیابی به قدرت را نه هدف که وسیله می داند، می توان هر اقدامی را موجه دانست؟

 این روزها در جریان برنامه های انتخاباتی نامزدهای دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری شاهد آن هستیم که شماری از نامزدهای انتخابات و به طور مشخص دو کاندیدای جریان موسوم به اصولگرا حملات تند و گزنده ای را متوجه دولت کرده و بر یک نکته مهم به عنوان مهم ترین اصل نقش آفرینی انتخاباتی خود و حضورشان در  این برهه از انتخابات تاکید می کنند و آن لزوم تغییر بی چون و چرای دولت برای برون رفت از وضعیتی عنوان می کنند که آن را نابهنجار و بغرنج می دانند و معتقد هستند که مشکلات زیادی را برای مردم رقم زده است.

با این وصف مقدم بر هر چیزی، نامزدهای اصولگرا به دنبال تغییر دولت هستند، تغییری که خود مدعی هستند برای رفاه حال مردم و حل مشکلات آنان به دنبالش هستند و تشکیلاتی چون جمنا را پدید آورده اند. در این چارچوب آنان شیفته خدمت به مردم هستند و نه تشنه قدرت.

حال آنکه رجوع به سخنان همین روزهای این عزیزان و نیز کارنامه شان، نشان می دهد که هدف نه اینی است که آنان از خواست تغییر به عنوان بهبود وضعیت مردم  عنوان می کنند بلکه چیز دیگری مد نظر است.

اول- نامزدهای انتخابات چهره هایی نیستند که تازه به صحنه سیاسی برکشیده شده باشند و هر کدام سال های سال در مناصب مختلف نظام جمهوری اسلامی حضور داشته اند و سئوال آنست که این سیاه نمایی هایی که در خصوص وضعیت موجود دارند و از همه چیز گلایه می کنند، چگونه بوجود آمده، تنها در این دولت رقم خورده است؟ این دولت چه نقشی در پدید آمدن این وضعیت داشته است؟ این عزیزان در مناصبی که عهده دار بوده اند چه نقشی در پدید آمدن این وضعیت داشته اند و چه کارهایی کرده اند؟ از عمر نظام 38 سال و از عمر این دولت 4 سال می گذرد و نقش انتقادی این عزیزان و عملکردهایشان در طول این مدت چه بوده؟ آیا در برهه های قبلی هم نسبت به بحرانی بودن وضعیت انذار و اخطار داده اند؟

به عنوان مثال از فساد انتقاد می شود، آقای رئیسی به عنوان نامزدی که 36 سال در قوه قضائیه حضور داشته چه نقشی در مبارزه با آن ایفا کرده است؟ در دولت گذشته که همه آمار و ارقام وضعیت بسیار بغرنجی را نسبت به اکنون نشان می دهد، چه اقدام و اعتراضی از سوی این چهره های اصولگرا انجام پذیرفته است؟ آیا آن زمان بحران وجود نداشت؟ مدیریت دولت فعلی ناکارآمد عنوان شده و از سوی قالیباف دولت، فعلی دولت حرف عنوان می شود! حال سئوال اینجاست که به عنوان مثال شهردار پایتخت طی 12 سال گذشته در پهنه ای بسیار کوچک تر از گستره کشور و حوزه مدیریتی محدودتر چه کارنامه مدیریتی داشته است؟

در واقع باید گفت ایراد گیری های این عزیزان به مثابه آنست که تاریخ از ابتدای دولت فعلی آغاز شده و همه چیز در بهترین وضعیت آن بوده و این دولت آن را به قهقرا فرستاده است، انتقادها جنبه منصفانه و واقع گرایانه ندارد و منطبق بر آمار و ارقام مشهود و مستند نیست و تنها در قالب کلی گویی و برای ضربه به دولت مردان فعلی بیان می شود بی آنکه مشخص شود به صورت علمی و مستند چه شرایطی موجب پدید آمدن این وضعیت شده است و نقاط ضعف و قوت واقعی کجاست؟ در چنین شرایطی طبیعی است که حب و بغض های سیاسی در بیان انتقادات اصل قرار گرفته و با این وصف جنبه سلبی آن پر رنگ شده و مشهود است که تغییر مد نظر به جای آنکه در راستای بهبود وضعیت مردم باشد در راستای جا به جایی قدرت و برآمدن طیف و دسته سیاسی دیگر در نقطه ثقل هدف گذاری کاندیداهای اصولگراست.

دوم- تغییر دولت برای بهبود وضعیت فعلی مردم و نیل از شرایط موجود به آینده مطلوب، به هنگامه ای ممکن و میسر است که نامزدهای رقیب دولت فعلی برای ایجاد این تغییر برنامه های مدون، چارچوبمند، مشخص، عقلانی و قابل اجرا داشته باشند. این نکته که با شعارهای عوام گرایانه و به ظاهر زیبا، وعده های پرطمطراق به مردم داده شده و مطالبات آنان را به شکل فزاینده ای بالا ببریم و آنگاه در صورت تغییر دولت، نتوانیم که این وعده ها را عملی کنیم، نه تنها وضعیت مردم را بهبود نخواهد بخشید که بسیار از وضعیت فعلی بغرنج تر خواهد کرد. از طرف دیگر شعارهایی چون پرداخت یارانه چند برابری و کارانه نقدی جز آنکه بر دردهای مزمن اقتصادی کشور نمک ریخته و گسل های رو به ترمیم را دوباره به وضعیت بحرانی رهنمون کند، ثمری نخواهد داشت، تورمی که مهار شده را به شرایط بسیار دهشتناک گذشته بازگردانده و منابع کشور و سرمایه های ملی را به قهقرا خواهد برد، مضاف بر اینکه منابع آن نیز از اساس وجود ندارد. یا ترسیم شعارهایی چون 2.5 برابر کردن درآمد کشور که رشد 26 درصدی درآمد ناخالص ملی سالیانه را می خواهد و به هیچ روی و در هیچ برهه ای امکان پذیر نبوده و هیچ اقتصادانی بر آن مهر تایید نمی زند و اجرای آن محال می نماید. یا اینکه شب گذشته عنوان شود که در پتروشیمی می توان اشتغال زایی آنچنانی داشت، در حالیکه همه کارشناسان این عرصه می دانند که آمار گفته شده نه تنها با واقعیات میدانی همخوانی نداشته بلکه فاصله کهکشانی با بدیهات اقتصادی دارد و وفق آنچه آقای قالیباف مدعی شده 38 میلیون ایرانی فقط تا اکنون باید در صنعت پتروشیمی فعال باشند در حالیکه کل آمار اشتغال کشور 25 میلیون نفر است!

این حرف ها در واقع بیش از هر چیز نشان می دهد که تغییر ادعایی با توجه به این رزومه ها و نیز وعده های داده شده که عملی نبوده و نیست؛ عدم اطلاع و اشراف این افراد و تیم کارشناسی آنان را نشان می دهد و جز به بغرنج کردن وضعیت مردم و آنچه که اکنون مورد انتقاد این افراد است، منجر نخواهد شد.

در نهایت نیز مشخص است که هدف از این برون نمایی ها و وعده و وعیدها و قبض و بسط های سیاسی نه تغییر دولت برای خدمت که تغییر دولت برای دستیابی به قدرت است، که اگر اینگونه نبود، نقدها کارشناسی، اظهارات پخته و وعده ها معقولانه بود و مردم نا آگاه فرض نشده بودند که به اندک وعده و وعیدی انتظار آن باشد که به سمت و سوی آنان گرایش بیابند و عنان کار به این سنخ از نامزدها بسپارند!

 یاد شهید بهشتی گرامی باد که می گفت ما شفیتگان خدمتیم نه تشنگان قدرت...

 
     
کارن تجارت
ویزا کانادا
عی بابا صفحه خبر
اسنپ دکتر صفحه خبر
پرواز بیتاسیر
خرید آنلاین
اکومگ2
اکومگ2
اکومگ2
اکومگ2
اکومگ2
اکومگ2