خرداد: نام عربستان سعودی روزگاری تداعی کننده ثبات سیاسی در عین ساختاری سنتی و متصلب بود، عربستانی که به تدریج نقش محوری در جهان عرب و بخشی از جهان اسلام را بواسطه دلارهای نفتی نیز از آن خود کرده و نقش ژاندارام منطقه ای به نمایندگی از آمریکا را نیز بازی می کرد اما تحولات چند سال اخیر در حوزه های داخلی و خارجی وضعیت بس متفاوتی در برابر عربستان سعودی که سودای آقایی در خاورمیانه را در سر می پروراند، قرار داده است.
به گزارش خرداد؛ وضعیت حال و آینده عربستان در هاله ای از ابهام قرار داد و روزنامه اعتماد در ستون سر مقاله این روزنامه در قالب یادداشت شورای نویسندگان به این موضوع پرداخته که در ادامه متن کامل این یادداشت را می خوانید.
در هر بازي و دوره از مسابقات بهطور معمول يك نفر را به عنوان پديده مسابقات معرفي ميكنند. كسي كه سطح بازي او متفاوت با چيزي است كه از او انتظار ميرفت. به نظر ميرسد كه در بازي سياسي دهه دوم قرن بيستم و يكم در خاورميانه بايد عربستان را پديده اين بازي ناميد. چندين اتفاق از ابتداي اين قرن در منطقه رخ داد كه موجب تغييرات عميق منطقهاي و ظهور اين پديده شده است. دو اتفاق مهم شكست روسها در افغانستان و شكست عراق در حمله به كويت است كه در دهه پاياني قرن بيستم رخ داد. اتفاق اول موجب قدرتگيري نيروهاي سلفي و پيدا كردن حس اعتماد به نفس ميان آنان بود و به نحوي اين اتفاق موجب تقويت عربستان نيز شد. اتفاق ديگر نااميدي صدام حسين در جنگ با ايران و سپس حمله به كويت و ورود نيروهاي امريكايي به منطقه و تضعيف بيش از پيش صدامحسين بود. صدام حسين كه تمامي كشورهاي جنوبي حوزه خليج فارس از او وحشت داشتند، به يكباره در چنگال امريكا قرار گرفت و تحت فشار نظامي و سپس تحريمها بهشدت ضعيف شد و كشورهاي جنوبي خليج فارس نفس راحتي كشيدند و رهبرانش شبها با خيال راحتتري سر بر بالين گذاشتند!
اوضاع تا حدي ناپايدار بود كه اقدامات تروريستي القاعده در منطقه و عربستان خواب راحت را از شيوخ خليج فارس سلب كرد. ولي اتفاق بزرگي در ١١ سپتامبر رخ داد كه به لشكركشي بوش به منطقه ختم شد. افغانستان را اشغال كردند ولي زورشان به تروريسم نرسيد، و اقدامات تروريستها گستردهتر شد. اشغال افغانستان به تنهايي كافي نبود، لذا حلقه ضعيف كه عراق باشد را انتخاب كردند و كلك صدام حسين را كندند. ولي اين وضع بيش از آنكه به نفع سعودي شود، ايران برنده آن شد. سعوديها به دست و پا افتادند كه اين فاصله با ايران را جبران كنند، در عين حال آمدن ملك عبدالله بر سرير قدرت در عربستان همراه با نوعي خويشتنداري سياسي بود. ولي افزايش قيمت نفت به همراه تقابل ايران با آژانس انرژي اتمي و سپس تحريمهاي ايران، دوباره موجب شد كه كفه ترازو به نفع سعوديها سنگيني كند، يا حداقل آنان چنين احساسي پيدا كنند.
اين وضع ادامه داشت تا در سال ٢٠١٠ كه امواج بهار عربي وزيدن گرفت. ابتدا همه رژيمهاي عربي ترسيدند، به ويژه وقتي كه مبارك در مصر سقوط كرد. عربستان نيز دچار بحران شد، ولي به دليل ضعف جنبش مردمي در عربستان و قدرت مالي دولت اين كشور، به سرعت بر آن فايق آمدند، هرچند كماكان نيروهاي افراطي اقداماتي عليه عربستان ميكردند. با سقوط برخي از رژيمهاي عرب مثل مصر و ليبي و پيش از آن عراق و بروز تنشهاي داخلي در سوريه و يمن، خلأ قدرتي در جهان عرب به وجود آمد كه عربستان خود را آماده پر كردن اين خلأ كرد. از اين رو ابتدا وارد مناقشه سوريه شد ولي با سد محكم ايران روبهرو شد. سپس با مرگ ملك عبدالله و آمدن ملك سلمان، نيروهاي تندرو و جوان آن بر سر كار آمدند و به يمن لشكركشي كردند و با وجود پيشبينيهاي اوليه خود، به كلي زمينگير شدند. در عراق نيز موفقيتي نداشتند. در سوريه نيز عقبنشيني كردند ولي كماكان اميدشان به استفاده از ميلياردها دلاري بود كه ذخيره داشتند. با آمدن ترامپ دوباره جان گرفتند به اين اميد كه جايگاه رهبري را در ميان كشورهاي عرب منطقه به دست آوردند. ولي نه تنها پيشرفتي نداشتند، بلكه با متحدان خود در شوراي همكاري خليج فارس يعني قطر نيز درگير شدند و ناظران را به ياد توپي مياندازند كه هنگام شليك منفجر شد و خدمه توپ را كشت. وقتي شاه به وزيرش اعتراض كرد كه اين چه نوع توپي است، گفت اعليحضرت اين توپها كه با دوستان چنين ميكند، ببينيد با دشمنان چه خواهد كرد!؟ وقتي سعوديها با قطر و دوستان نزديك خود چنين رفتاري دارند، معلوم است كه با ديگران چه خواهند كرد. همه اين مسائل يك طرف، بحران جانشيني پيشآمده در نظام عربستان نيز يك طرف است. تاكنون همه پادشاهان فرزندان عبدالعزيز بودهاند، حال در انتقال اين تخت به نفع فرزند ملكسلمان بدون ترديد با بحران سياسي مواجه خواهند شد.
به علاوه تحولات اجتماعي و برنامه چشمانداز ١٥ساله براي عربستان كه از طرف موسسه مكنزي تهيه شده است، همه اينها مويد آن است كه بحران آينده منطقه، چگونگي تحولات عربستان است. عربستاني كه بيش از توانش در منطقه حضور يافته است و بايد در سه جبهه خارجي، جبهه نخبگان سعودي يا خاندان آلسعود و جبهه اجتماعي با مطالبات رو به تزايد مردم و زنان، همزمان مبارزه كند. اين مبارزه را بايد جواني به سرانجام برساند كه به صورت سنتي در اين كشور افراد بالاي ٧٠ سال زمامدار بودهاند و جوانانش در حاشيه قرار داشتهاند.