counter create hit ظریف زیر ذره بین اهالی فن و کارشناسان خبره عرصه دیپلماسی/1
۱۹ تير ۱۳۹۶ - ۱۳:۳۰
کد خبر: ۲۲۵۷۶۷

ظریف زیر ذره بین اهالی فن و کارشناسان خبره عرصه دیپلماسی/1

خرداد: همه شناخته شده ترین وزیر کابینه دولت یازدهم است، هم پر مشغله ترین و هم از همه وزرا بیش تر آماج حملات بوده و هم کارهای بزرگ و بی سابقه ای انجام داده، مردی که 4 سال پیش برای کم تر ایرانی آنچنان شناخته شده بود اما به جرات می توان گفت اکنون محبوب ترین وزیر کابینه دولت روحانی است.

به گزارش خرداد؛ این همه در کنار هم، لزوم توجه دو چندان به کارنامه چهار ساله مردی که تحولات بنیادین در عرصه سیاست خارجی ایران ایجاد کرد، ضروری می کند و روزنامه شرق در همین رابطه از تحلیلگران برجسته عرصه دیپلماسی خواسته که کارنامه او را مورد بررسی قرار دهند، در ادامه این تحلیل و یادداشت ها را می خوانید.

حسین ملائک سفر سابق ایران در چین پیرامون ظریف و عملکردهای 4 ساله اش نوشته است:

وزارت خارجه مانند بسیاری از سازمان‌های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی کشور تام‌الاختیار نیست؛ اما در دیدگاه بسیاری از مردم، مسئول و پاسخ‌گوی حوزه سیاست خارجی است. برای قضاوت، منصفانه است که محدوده قدرت سازمان تحت اختیار و توانایی فردی مسئول یا سرپرست، جداگانه بررسی شود. وزارت خارجه بخش محدودی از روابط خارجی کشور را مدیریت می‌کند؛ برای مثال سیاست روابط نفتی ایران (به‌عنوان مهم‌ترین دارایی و آورده کشور در صحنه بین‌الملل) با خارج در اختیار وزارت نفت است و وزارت خارجه مي‌تواند تأثیر ناچیزی بر تصمیم‌های وزارت نفت بگذارد. همین‌طور تصمیم‌گرفتن درباره یک معامله کلان برای مثال در حوزه «خودرو» قبل از اینکه در اختیار تصمیم‌گیران سیاست خارجی باشد، در محدوده وزارت «صنعت» شکل می‌گیرد. از نظر سیاسی فرق بین ژاپن، کره یا حتی آلمان با فرانسه که درحال‌حاضر حاکم بر این نوع صنعت است کم نیست. در برخی از موضوعات وزارت خارجه ورودی ندارد، برای مثال مسئول به‌هم‌ریختگی در روابط ایران و چین در دوره اول زعامت آقای روحانی، وزارت اقتصاد و دارایی است و به وزارت خارجه مربوط نمی‌شود، درحالی‌که هر دو سازمان مربوط به دولت هستند یا موضوع و پرونده‌هایی کلا در اختیار سازمان‌های خارج از دولت است که دیگر عملا با نگرش‌ها و جهان‌بینی‌های متفاوت روبه‌رو هستیم و به‌همین‌دلیل اساسا نمی‌توان وزارت خارجه را به‌طور مطلق ارزیابی کرد. اگر به مقصد سفرهای وزیر خارجه در چهار سال گذشته توجه کنیم، درمی‌یابیم وزارت خارجه به‌صورت تشریفاتی با برخي كشورها در تماس بوده است. از قضا برخی از این کشورها عملا عمده توان تصمیم‌گیری ایران را به خود اختصاص داده‌اند. کشور‌های خارجی نیز در تعامل با ایران سعی می‌کنند عنصر یا سازمان تصمیم‌گیر را در ایران انتخاب و با آن تعامل کنند تا نتیجه‌بخش باشد. با این مقدمه و در چهار سال گذشته ارزیابی این‌جانب از وزارت امور خارجه و جناب آقای دکتر ظریف می‌تواند به شرح زیر دسته‌بندی شود: 

١- آنچه مربوط به شخص آقای دکتر ظریف است، توان کارشناسی، تأثیرگذاری در دیپلماسی عمومی و مذاکرات دیپلماتیک در حوزه بین‌المللی است. می‌توان گفت امور به نحو احسن پیگیری شده و در سال‌های پس از انقلاب چنین کسی را در این مسند نداشته‌ایم. 
٢- در انتخاب سفرا به‌عنوان ابزار کار وزارت خارجه بعد از آغازبه‌کار دولت یازدهم، شاهد کم‌کاری بسیاری هستیم. بسیاری از سفارتخانه‌ها بی‌سفیر هستند و حتی برخی از آنها که انتخاب شده‌اند چه در بخش بین‌الملل و چه دوجانبه در موقعیت درستی قرار نگرفته‌اند. شما نقش سفیر ایران در سازمان ملل را با این نقش در دوران گذشته مقایسه کنید یا حتی سفرا در پایتخت‌های کشورهای مهم. تعداد معدودی موفق هستند. وزارت خارجه این کم‌کاری را به دفتر ریاست‌جمهوری که مسئول تأیید این انتخاب‌هاست نسبت می‌دهد؛ اما بالاخره وزیر مسئولیت نهایی دارد و باید نتیجه را بر عهده بگیرد. 
٣- در مدیریت روابط با کشورهای منطقه خودمان وزارت خارجه به‌طور اصولی نقشی را در این چند سال بر عهده نداشته است؛ برای مثال نمی‌توان وزارت خارجه را مسئول به‌هم‌ریختگی روابط با عربستان معرفی کرد و برای بسیاری از این کشورها نیز به همین صورت. 
٤- لازم است یادآوری شود که برای ورود به مذاکرات هسته‌ای با کشورهای جهان دو کار انجام شد؛ اول پرونده از شورای امنیت به وزارت خارجه منتقل شد تا برای طرف‌های خارجی مشخص باشد کارها از چه مسیری عبور می‌کند و سپس آقای ظریف که به‌لحاظ کارشناسی حقوق بین‌الملل در محدوده تأیید‌شده نظام جمهوری اسلامی تقریبا بی‌بدیل است، مسئول این پرونده شد. در اینجا تمرکز سیاست، ساختار و مجری باعث شد کار به نحو نسبتا مطلوبی پیش برود؛ بنابراین آقای دکتر ظریف می‌تواند به‌خوبی ارزیابی شود و پاسخ‌گو نیز باشد. 
٥- در آینده، ایران قبل از اینکه به فکر مذاکراتی از قبیل برجام باشد که در آن نقش شخصی آقای دکتر ظریف خیلی عمده بود، باید به فکر تحکیم روابط دوجانبه با کشورهای منطقه و برخی از کشورهای بزرگ طرف معامله با ایران باشد که ایشان در این چند سال در این زمینه کارنامه درخشانی ارائه نداده‌اند. البته این به مجموعه وزارتخانه تحت مدیریت ایشان نیز مربوط می‌شود که علی‌الاصول باید تنظیماتی انجام شود. 
٦- آیا چاره کار در تغییر وزیر خارجه است؟ با فرض حفظ و تغییر‌نکردن ساختار و مناسبات درونی نظام سیاسی کشور، تغییر وزیر به‌ویژه شخصی مانند آقای دکتر ظریف فقط کشور را از یک چهره جاافتاده و مطلوب صحنه سیاسی بین‌المللی محروم می‌کند. 
٧- در نهایت ذکر این نکته نامربوط نیست که برخی شخصیت‌های سیاسی این کشور از جمله برخی کابینه فعلی علاقه‌ای به میدان‌دادن به سایر نیروها برای جانشینی یا به عبارتی «کادرسازی» ندارند؛ بنابراین بحران جانشینی و قحط‌الرجال‌بودن مزیت بقای نیرو‌های موجود است.  

 فریدون مجلسی تحلیل گر برجسته عرصه دیپلماسی درباره ظریف وکارنامه 4 ساله اش نوشته است:

پس از ٤٠ سال، درحالی‌که هنوز هم از شرایط اضطراری کاملا خارج نشده‌ایم، چند سالی است به واسطه روابط خارجی موازی، می‌توانیم ادعا کنیم که صاحب یک دیپلماسی متعارف نیز شده‌ایم. حقیقت این است که در کشور ما هیچ‌چیز به اندازه روابط خارجی برای مسئولان دلنشین و جذاب نیست. از‌این‌رو وزیر خارجه تا دولت یازدهم، بخشی از این امر را بیشتر برای اعتراض به ادعاهای دیگران درباره ایران برعهده داشت؛ اعتراض‌هایی که بعدا به فراموشی سپرده می‌شد، یا با اعتراض‌های متقابل مواجه می‌شد. روال در محافل مختلف نیز بر همین منوال بود تا اینکه چند صباحی دولت گفت‌وگوی تمدن‌ها، ‌تغییر و تحولی پدید آورد و حتی سالی را به افتخار همین گفت‌وگو نام‌گذاری کردند. اما تسلسل بحران‌ها ‌ادامه یافت تا به نتیجه رسید و دولتی روی کار آمد که با شش کاغذ‌پاره کشور را با شرایط تحریم کامل و به گفته خودشان فلج‌کننده روبه‌رو کرد. مردم بلاتکلیف بودند که در آستانه انتخابات یازدهم، درحالی‌که مذاکره‌کننده پیشین که کارشناس به‌نتیجه‌نرساندن هرگونه مذاکره بود، برای تداوم وضع پیشین، خودش را کاندیدا کرده بود، ناگهان مردم دیدند کاندیدایی با آنان همدلی می‌کند، درهای بسته‌شده به سوی آزادی و توسعه را می‌بیند و به مردم، نوید کلید و گشایش می‌دهد. مردم به امیدی به پای صندوق‌های رأی رفتند و نوید‌دهنده کلید و گشایش، بیش از ٥٠ درصد رأی آورد و از همان آغاز، باب گفت‌وگو را گشود. نمی‌گویم تا پیش از آن روابط بین‌المللی نداشتیم. اما آن‌گونه روابط چندان مفيد نبود. دیپلماسی هنگامی هنر است که از چای‌خوردن با دوستان بگذرد و به دیدار و جر و بحث و چانه‌زنی با نادوستان برسد، بر آنان تأثیر بگذارد، از زیان پیشگیری و منافعی را برای کشور کسب کند. این کاری است که در دولت یازدهم انجام شد و آقای ظریف و تیم همراهش با کارشناسی و زبان‌دانی و تجربه لازم از عهده‌اش بر آمدند؛ با گرفتن حد‌اکثر امتیاز در مرز خطر و دادن حد‌اقل امتیاز، باز هم در مرز خطر، توانستند به قطع‌نامه باطل‌السحر شش قطع‌نامه تحریم‌کننده که به‌عنوان مخاطره‌آمیزبودن ایران برای صلح و امنیت بین‌المللی صادر شده بود، دست یابند. چالش آسانی هم نبود، خصوصا آنکه برخی در داخل نیز هر بار در آستانه به‌نتیجه‌رسیدن مذاکرات حرکاتی انجام می‌دادند و شعارهایی مطرح می‌کردند که در مقابل ادعاهای آنان موضع ایران را فقط تضعیف می‌کرد. دولت اوباما آمادگی بیشتری برای مصالحه با ایران داشت که متأسفانه فرصت‌های بسیار از دست رفت تا نوبت به بحران آقای ترامپ و همدستی عربستان و اسرائیل رسید. کسانی سفارت عربستان را به آتش کشیدند و یک‌شبه موضع مسلط ایران را در برابر قتل و غارت ایرانیان در عربستان، به موضع تدافعی در برابر عربستان بدل کردند. از قضا همین‌ها ‌به دیپلماسی دولت یازدهم ضربه زدند و دستیابی به نتیجه، یعنی برجام را به تأخیر انداختند. طولانی‌شدن مذاکرات و ادامه تحریم‌ها ‌اجازه اجرای برنامه‌های دیگری به دولت نمی‌داد و آن‌‎گاه همان‌ها ‌بلافاصله پس از امضای برجام، در‌حالی‌که در راه اجرای آن از سنگ‌اندازی فروگذار نمی‌کردند، فریاد و فغان می‌کردند که پس چرا کارها به روال رونق باز‌نمی‌گردد!

درحالی‌که دیپلمات‌های ایرانی می‌کوشیدند اتفاق آرای شش کشور بزرگ جهان و اتحادیه اروپا را جلب کنند که مستلزم توافق آمریکا بود، همین افراد از هیچ‌گونه تهدید و تحقیر بازدارنده‌ای خودداری نمی‌کردند. دیپلماسی تریبون‌های هفتگی از یک سو، دیپلماسی شهرداری با بیلبوردهایش و شمایل اوباما با دستان خون‌آلود. نمی‌دانم در این کار زیان‌بخش چه سودی برایشان نهفته بود؟ اهمیت قضیه هنگامی معلوم‌تر شد که فریاد و فغان از دست‌راستی‌های آمریکا بلند شد و توانستند آقای ترامپ سردسته دلواپسان آمریکایی را به کاخ سفید برسانند و برخلاف دلواپسان داخلی فریادشان بلند است که می‌گویند ایرانی‌ها ‌سر ما کلاه گذاشته‌اند! اکنون تحریم‌های بین‌المللی از میان رفته است. تحریم‌های آمریکا یا تحریم‌های تحت‌تأثیر آمریکا امری دوجانبه است و زمانی رفع می‌شود که رابطه ایران با آن کشور به نوعی جدایی غیرخصمانه تبدیل شود و آن هنگامی امکان‌پذیر است که ادعای ایران را بپذیرند که در حمله و تجاور به هیچ کشوری پیش‌قدم نخواهد شد. 
اکنون که بزرگ‌ترین قرارداد نفت و گاز در میدان دریایی پارس جنوبی با شرکت بزرگ توتال به امضا رسیده است که مانع عقب‌ماندگی ما از بهره‌برداری از میدان مشترک با قطر نیز خواهد شد، بار دیگر بهانه می‌آورند که قرارداد با شرایط بهتری هم امکان‌پذیر بود! تاریخ کشور ما پر است از زیان‌های این‌گونه امیدها و چانه‌زنی بی‌پایان بر سر شرایط قراردادی بهتر و شکست و ناکامی و زیان. این پیروزی و توافق نفتی حاصل همان پیروزی دیپلماتیک است و نویدی است بر سست‌شدن مبانی تحریم‌های ثانویه.

علی خرم دیپلمات با سابقه و کارشناس مسائل بین الملل درباره ظریف و عملکرد چهار ساله اش نوشت:

سیاست خارجی دولت یازدهم کار خود را از جایی شروع کرد كه همه‌چیز به هم ‌ریخته بود و شکل دیگری داشت. دلیل این به‌هم‌ریختگی نیز وزیر خارجه نبود. سیاست‌ خارجی دولت نهم و دهم بود که به فاصله‌گرفتن ایران از جامعه بین‌المللی و حرکت در مسیری غیر از تعامل سازنده با دنیا منتج شده بود. وزارت دکتر ظریف حاصل‌جمع دو عامل مهم بود؛ نخست تغییر رویه در سیاست خارجی و دوم توانایی شخصی. دولت روحانی سیاست خارجی مبتنی بر تعامل سازنده را انتخاب کرد. این تعامل سازنده مورد قبول جامعه بین‌المللی نیز قرار گرفت. از همین‌رو شاهد بودیم مذاکرات هسته‌ای در دوران ظریف مورد اقبال جهانی قرار گرفت. این تغییر در سیاست خارجی هم‌زمان بود با وزارت ظریف به‌عنوان یک دیپلمات حرفه‌ای که تلاش کرد سیاست خارجی را به‌جای اصول ایدئولوژیک با ابزار خود پیش‌ ببرد. او با زبان بین‌المللی سخن گفت. مقصود زبانی است که اعتماد جهانی را جلب کرد و سبب شد حتی مسئولان کشورهایی که تا دیروز خط و نشان می‌کشیدند، کنار او ایستاده و زیر پرچم جمهوری اسلامی ایران عکس بگيرند. حال سؤال این است که در دولت دوازدهم می‌توان این عنصر تعامل سازنده را از سیاست خارجی حذف کرد؟ پاسخ منفی است. نمی‌توانیم با جهان بدون تعامل سازنده مواجه شویم و هرکسی غیر از ظریف نیز باید همین روند تعاملی را ادامه دهد تا از پس مشکلات منطقه‌ای و بین‌المللی موجود که وضعیت خطرناکی ایجاد کرده است، برآید. سؤال بعد این است که فردی با دانش و تخصص کمتر از ظریف می‌تواند تصدی وزارت خارجه را بر عهده داشته باشد؟ پاسخ به این سؤال نیز منفی است. اگر فرد مسلط‌‌‌تر از او داشته باشیم، می‌تواند جای ظریف را بگیرد اما فکر می‌کنم که نداریم. نکته درخورتوجه دیگر این است ظریف برای ادامه کار و موفقیت در عرصه‌های منطقه‌ای و بین‌المللی چه‌چیز کم دارد؛ قطعا اختیارات. بسیاری به صورت مستقیم و غیرمستقیم در گوشه و کنار برای او مشکل‌ساز می‌شوند و درحالی‌که شناختی از وزارت امور خارجه ندارند، اظهارنظرهای سطحی می‌کنند. 

به اعتقاد من سیاست خارجی در دولت دوازدهم به تعامل سازنده، تجربه ظریف و اختیارات بیشتر نیاز دارد. حتی یک وزیر خارجه بسیار خوب نیز وقتی مرتب در مسیرش مانع‌تراشی شود و اجازه حرکت نداشته باشد، نمی‌تواند مشکلات موجود در عرصه منطقه و بین‌الملل را حل‌وفصل کند.  

رضا نصری کارشناس حوزه بین الملل درباره ظریف و کارنامه 4ساله اش نوشت:

محمدجواد ظریف چهار ویژگی دارد که برای حفظ منافع ملی ایران در عصر کنونی ضروری است: اول اینکه دکتر ظریف یک شخصیت محبوب و معتبر در سطح بین‌المللی است. این ویژگی او از این جهت اهمیت دارد که محبوبیت و اعتبار او باعث می‌شود جریان‌های ضدایرانی نتوانند به‌راحتی فضا را برای برخوردهای قهریه با ایران آماده کنند. در واقع، در دنیای امروز مبادرت به برخوردهای قهریه (مانند جنگ و تحریم) برای هیچ کشوری - از جمله ایالات متحده، رژیم اسرائیل یا رژیم سعودی - یک تصمیم آنی و تک‌‌عاملی نیست. در فضای بین‌المللی کنونی، رسیدن به مرحله برخورد با یک کشور مستلزم طی‌کردن یک روند (یا یک مسیر) است که در آن  فضاسازی «سیاسی» و جلب افکار عمومی بسیار مهم شده است؛ ضمن اینکه جلب موافقتِ احزاب و جریان‌های داخلی نیز لازم است تا مجوز‌های حقوقی و روال‌های قانونی در پارلمان‌ و کنگره طی شود. طبیعتا، در چنین فضایی داشتن وزیر امور خارجه‌ای که از نظر شخصیتی، علمی و اعتباری جایگاه بلندی دارد و حتی نامزد دریافت جایزه صلح نوبل شده است، امتیاز بسیار ارزشمندی است. 

علاوه بر این ظریف به خوبی می‌داند چگونه با افکار عمومی ارتباط برقرار کند. او این استعداد و دانش را دارد که چگونه با یک مقاله در نیویورک‌تایمز، یک مصاحبه با یک شبکه تلویزیونی بین‌المللی یا حتی یک تويیت به مؤثرترین شکل افکار عمومی را به موضع ایران جلب کند و اجازه ندهد این فضا به صورت یک‌طرفه در انحصار جریان‌های مخالف یا آقای عادل‌الجبیر درآید! 
دوم اینکه دکتر ظریف یک دیپلمات و مذاکره‌کننده حرفه‌ای است و در رشته خود یک آکادمیسین معتبر و یک متخصص تمام‌عیار محسوب می‌شود. به عبارت دیگر، او یکی از معدود وزرای امور خارجه است که در حوزه کاری خود صاحب‌نظر و «نظریه‌پرداز» است و درک درست و دقیقی از نظام بین‌الملل دارد. این ویژگی در عصر کنونی بسیار حائز اهمیت است؛ چراکه امروزه حوزه سیاست خارجه به یک حوزه حساس و دقیق تبدیل شده که در آن حتی واژه‌ها می‌توانند تأثیر ماندگاری در روابط بین کشورها بگذارند. به‌عنوان مثال، امروز شاهدیم که چگونه آقایان ظریف و تیم او با اصرار بر تغییر تنها یک واژه در قطع‌نامه شورای امنیت و با درج یک قید در یک جمله آن، عملا برنامه موشکی ایران را از زیر ضرب این نهاد امنیتی بین‌المللی خارج می‌کنند و از این طریق اهرم‌های مهم فشار و فرصت‌های آسیب‌رسانی متعاقب را از دست کشورهای رقیب خارج می‌کنند. این پدیده - یعنی تغییر معادلات و توازن قدرت یا خلع سلاح یک کشور از طریق تغییر تنها یک واژه در متن معاهده - در اعصار گذشته حتی متصور هم نبود. امروز کسی که می‌خواهد سکان دستگاه دیپلماسی کشور را در دست بگیرد، باید به این ظرافت‌ها مسلط باشد. 
سوم اینکه ظریف ایالات متحده آمریکا را به‌خوبی می‌شناسد و قادر است در مناسبات سیاست داخلی این کشور با ظرافت تمام دخل و تصرف کند. به عبارت دیگر، دکتر ظریف «جریان‌شناسی» می‌داند و برخلاف بسیاری از سیاست‌مداران ایران مي‌تواند از رویکردهای کلی‌نگر، تک‌بُعدی، شعاری و غیراصولی که کاربرد چندانی در سطح کلان ندارند – حتی اگر به بهای هزینه‌های شخصی در داخل کشور - فاصله بگیرد. او سازوکارها و حتی قوانین داخلی آمریکا را می‌شناسد، ارتباط ارگانیک میان نظام داخلی آنها و نظام بین‌المللی را درک می‌کند، اختیارات نهادهای داخلی آنها را می‌داند و به‌خوبی با کارکرد و عملکرد بازیگران اطراف (مانند لابی‌ها و رسانه‌ها) آشناست. این ویژگی باعث می‌شود که او بتواند - به‌عنوان مثال - با درج یک مقاله در یک روزنامه آمریکایی، با استدلال‌های حقوقی و زبان حقوق داخلی آمریکا (و نه با زبان شعار)، پاسخ سناتورها و سیاست‌مداران آنها را بدهد؛ به‌نحوی‌که از شتاب آنها در اجرای طرح‌های جدید علیه ایران به شدت بکاهد.  چهارم اینکه دکتر ظریف در چهار سال اخیر در فضای دیپلماسی بین‌المللی ریشه دوانده و - به اصطلاح عامیانه‌تر - «جا افتاده» است. به بیان دیگر، او به ارتباطات شخصی‌اش با رهبران جهان شکل داده است، با شبکه‌های مختلف (اعم از دانشگاهی، رسانه‌ای و...) ارتباط برقرار کرده است، در میان افکار عمومی کشورهای غربی و سیاست‌مداران آنها یارگیری و «جذب مخاطب» کرده است و بر سازوکارها و مناسبات سازمان‌ها و نهادها مسلط شده است. ضمن اینکه در این چهار سال به نسبت یاد گرفته است که چگونه در برابر حملات و هجمه‌های سیستماتیک جریان‌های متخاصم نوعی مصونیت پیدا کند. در نتیجه، ظریف از هرکسی که بخواهد احیانا جانشین او بشود، دست‌کم چند سال جلو‌تر است و این امر در شرایط حساس و بحرانی کنونی در منطقه - که دیگر ایران مجال فرصت‌سوزی و سعی و خطا ندارد - امتیاز بسیار برجسته‌ای است.

بخش دوم این یادداشت ها ساعتی دیگر انتشار می یابد.
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربحث ترین عناوین