موضوع سفر مقتدي صدر به عربستان سعودي اين روزها در رسانهها مخصوصا در رسانههاي عربي انعكاس فراواني داشته است. شخصيت مقتدي صدر هميشه درعراق بحثانگيز بوده است. موضعگيريهاي متناقض ايشان و احيانا غيرقابل فهم وي هميشه مورد بحث مفسران مسائل عراق و منطقه بوده است. يكي از دلايل اصلي پررنگ شدن مقتدي صدر در صحنه سياسي عراق به دليل تضادي بود كه با مبارزان و مجاهدان مخالف صدام در خارج از اين كشور داشت. پدر مقتدي صدر مدتي با حكومت عراق، نوعي سازش داشت و سپس روابط برهم خورد و شخص مقتدي صدر وارث برهم خوردن روابط بود. او توانست بخشي از مردم حاشيههاي شهرهاي نجف، كوفه، بغداد و برخي شهرهاي شيعه نشين را به خود جذب كند. به خصوص امكاناتي كه به لحاظ اوقاف در اختيار داشت او را در موقعيت بهتري قرار داد و از همين رو در مسير كنوني خود قرار گرفت. موضعگيريهاي خاصي كه در خصوص نيروهاي امريكايي و خارجي كه به عراق پس از سال ٢٠٠٣ به اين كشور آمدند داشت او را نسبت به ديگران متمايز كرد. اما برخي از افرادي كه برنامهريز داخلي در ايران از نظر رسانهاي بودند در خصوص آقاي صدر افراط و تفريط كردند زيرا يك دوره طرفداران آقاي مقتدي صدر را به عنوان كل مردم عراق دانستند و وقت ديگري كه در تظاهرات بغداد شعار عليه ايران دادند، آنها را مورد غضب قرار دادند. متاسفانه در اظهارنظرها در خصوص آقاي مقتدي صدر افراط و تفريط ميشود. اكنون نيز كه به عربستان نزديك شده و دعوت وليعهد را براي سفر به اين كشور پذيرفته به نظر ميآيد برخي رسانههايي كه حامي آقاي مقتدي صدر بودند، متعجب شدهاند و نسبت به اين مساله موضعگيريهاي تندي داشتهاند. ما نبايد نسبت به رابطه مقتدي صدر با عربستان تا اين حد موضع مخالف داشته باشيم، همچنان كه نبايد نسبت به نزديك شدن دولت عراق و آقاي عبادي و حتي وزير كشور شيعه عراق به عربستان و مسافرتهايشان به اين كشور حساس باشيم. سياست موضوع متغيري است و بايد در شرايط موجود به خوبي از اين امور متغير استفاده كرد.در خصوص اين سفر نيز بحثهاي مختلفي صورت گرفته است. نخست به دليل اينكه عربستان بگويد كه تنها با ايران و سياستهاي آن تضاد دارد و با شيعيان مخالف نيست و
همچنين مقتدي صدر هم ارتباط و پيگيري مسائل شيعيان عربستان را در ذهن دارد، چرا كه آنها نيز عرب هستند و يك شيعه ديگري كه عرب باشد مسائل آنها را پيگيري كند، شايد از حساسيت كمتري برخوردار باشد. ما در خصوص مقتدي صدر سياستهاي گوناگوني داشتيم. ايران يك وقتي آن را تقويت و كمك كرد، اما مقتدي صدر بايد مسووليت اقدامات سياسي خود را بپذيرد. تضاد اصلي مقتدي صدر نيز يك مدتي با خانواده حكيم و به خصوص شخص عمار حكيم بود كه اين مساله اكنون كمتر شده است. تضاد ديگر ايشان با شخص آقاي مالكي، نخستوزير سابق عراق و حزب الدعوه بود كه با تدبيري كه حيدرالعبادي، نخستوزير عراق انديشيد نسبتا اين تضادها كمتر شده است و وي به گونهاي رفتار ميكند كه نه تابع ايران و نه تابع كشورهاي ديگر باشد و يك نوعي از استقلال را از خود به نمايش بگذارد. ولي به هر حال او نيز نقطه ضعفهاي خاص خودش را داشته است. مقتدي صدر وزرايي كه منصوب به او در دوره مالكي بودند و شهرت به فساد پيدا كردند را در زندانهاي خصوصي حبس كرد.
به هر حال ما نبايد اين حساسيت را ايجاد كنيم كه عربستان نبايد در عراق سهمي داشته باشد. اما به شرطي كه اين سهمخواهي از راه تضاد و دعواي با ايران نباشد. در چنين شرايطي حتي ما بايد نيروهاي عراقي را به رابطه با عربستان تشويق كنيم به گونهاي كه به سمت پرهيز از جنگ در منطقه پيش برويم.
در عين حال قضاوت نهايي نسبت به اين مسافرتها و رفت و آمدها بايد بعد از تحقق خواستههايي كه در ذهن آنها بوده صورت گيرد. زيرا ممكن است اين سفر حتي به تضادهاي بيشتر بين مقتدي صدر و عربستان دامن بزند و حتي اين شرايط نيز برعكس شود. به هرحال در ذهن آقاي مقتدي صدر واسطه شدن براي شيعيان قطيف در عربستان است و همچنين شايد به دنبال اين باشد كه روابط ميان حزبالله و عربستان را نيز بهبود ببخشد، زيرا مقتدي صدر با حزبالله و شخص سيدحسن نصرالله رابطه عاطفي دارد و قصد او در اين مسير كمكي براي حل اين تضادها است. زيرا اخيرا هم عربستان سعودي حزبالله را در ليست گروههاي تروريستي قرار داده و اين نوع اقدامات ميتواند تضادها را نيز كاهش دهد. ولي پيچيدگيهاي منطقه به حدي زياد است كه نميتوان گفت كه اين اقدامات تنها با نيتهاي خوب صورت ميگيرد. به هر حال در دورهاي كه امريكا، كشورهاي منطقه را براي تضاد با ايران بسيج كرده است و حتي عراق و عمان را در اين مسير تشويق كرده است، اينگونه نقشها اگر با تدبير استفاده شود، ميتواند مفيد باشد ولي اگر با سليقه بسيار ناپخته يا سليقهاي براساس زودباوري باشد ضررهاي درازمدتي را نيز برجا بگذارد.