خرداد:کم نیستند افراد و گروههایی که در مقابل هنرپیشه، فوتبالیست، خوانندیا نوازندهای که به عنوان سلبریتی مطرح میشود، واکنش منفی نشان میدهند! بخشی از چنین واکنشهایی به پیشینه نگاه نکوهشگر فرهنگ ایرانی به موضوع «شهرت» برمیگردد که در آن از دیرباز بر گمنامی و دوری از شهرت به عنوان یک فضیلت اخلاقی و انسانی تاکید میشدهاست؛
پدیدۀ مسئولان یا مدیران خود ـ سلبریتیپندار، وضعیتی است که در آن مدیر یا مسئول دولتی به جای عمل به وظیفه و مسئولیت اصلی و پاسخگویی در قبال وظایفی که بر عهدهاش گذاشته شدهاست، به سمت نمایش رفتارهایی «سلبریتیمآبانه» حرکت میکند! این رفتارها را این روزها در بین برخی از دانشگاهیها هم میتوان به خوبی مشاهده کرد! کسی که بر اساس جایگاهی که در آن قرار دارد باید به دنبال آموزش یا تولید علم باشد اما بیشتر در حال نمایش، خودنمایی با فیگوری خودسلبریتی ـ پندارا است!
به گزارش خرداد ،سلبریتیها البته میتوانند از هر گروه و تخصصی باشند! در مقالهای که یکی از سایتهای تخصصی دانشگاهی در آمریکا منتشر کردهاست از 10 سلبریتی نام برده که همگی دارای تحصیلات دانشگاهیاند و جالبتر اینکه همه در دانشگاههای معتبر آمریکا و اروپا «انسانشناسی» یا «مردمشناسی» خواندهاند! در این فهرست 10 نفره، هم هنرپیشه دیدهمیشود هم نوازنده، هم رماننویس و هم سیاستمدار؛ کسانی چون«تَندی نیوتون» بازیگر انگلیسی فیلمهای معروف تصادف و مأموریت غیر ممکن تا «ویل چمپیون» نوزانده مشهور گروه کُلد پلی، « کورت ونهگات» نویسنده آمریکایی، «نیکلاس کلِگ» رهبر سابق حزب لیبرال دموکرات و حتی پرنس چارلز (فرزند ملکه انگلیس)! پس برخلاف تصور عمومی، این صرفا هنرپیشهها، خوانندهها یا نوازندهها نیستند که میتوانند به عنوان «سلبریتی» شناختهشوند! در واقع، در طول سه دهه اخیر بهتدریج، گروهها و مشاغلی که پیش از این در دایره سلبریتیها تعریف نمیشدند در «فرهنگ سلبریتی» مورد توجه قرار گرفتند؛ برای مثال چهرههایی از عالم سیاست و اقتصاد.
«سلبریتی» به عنوان مسئله!
«سلبریتی» یا «فرهنگ سلبریتی» هنوز به سوژۀ جامعهشناسان یا انسانشناسان ایرانی تبدیل نشدهاست! ـ و البته باید پذیرفت که سلبریتی یا فرهنگ سلبریتی، هنوز مسئله اجتماعی جامعه ایرانی هم نیست! ـ فقط نگاهی به تعداد کتابها و مقالاتی که تاکنون در ایران درباره موضوع سلبریتی و فرهنگ سلبریتی نوشتهشده (تقریبا صفر) و مقایسه آن با تعداد متعدد و متنوع کتابها و مقالاتی که در غرب در این باره نوشته شدهاست میتواند نشاندهنده تفاوت درجه اهمیت چنین موضوعاتی در ایران و غرب باشد! نقشآفرینی برخی سلبریتیها در کمکرسانی به زلزلهزدگان کرمانشاه (آبانماه 96) توجهها را به موضوع جایگاه و کارکردهای سلبریتیها جلب کرد! اتفاقی که ضرورت تامل جدیتر به این موضوع را گوشزد کرد.
ما و فرهنگ سلبریتیستیزی!
«نکوهش شهرت»، از دیرباز یکی از مضامین بسیار رایج در فرهنگ عمومی ایران بودهاست! گذشته از روایات دینی که درمذمت شهرت و شهرتطلبی نقل شدهاست، اشعار، پندیات و اندرزنامهها در عرفان و ادب فارسی، پُر است از توصیه به دوری از شهرت و شهرتطلبی که همیشه در کنار جاهطلبی ـ به عنوان امری مذموم ـ مطرح میشدهاست. از همین روست که به گفته سعدی، هر آنکه بخواهد پای در طریق عرفا یا مردان برگزیده خدا بگذارد باید که دست از شهرت بشوید:
کسی راه معروف کرخی بجست / که بنهاد «معروفی» از سر، نخست!
و صائب نیز در همین مضمون میگوید:
میکند «شهرت» پریشان صائب اوراق حواس / دربهدر خود را چو خورشید جهانآرا مکن!
اما مگر شرایط معاصر و در زمانهای که شهرت و فرهنگ سلبریتی به عنوان بخشی از «صنعت فرهنگ» و نظام بازار، به فرهنگ مسلط جامعه تبدیل شدهاست، میتوان از آن گریزی داشت؟ در شرایطی که تلاش برای «هر چه بیشتر و بیشتر دیدهشدن» یا آنچه در مطالعات فرهنگی از آن به «Visibility»تعبیر میشود، به یک میل نسبتاً عمومی در فرهنگی و زندگی ما تبدیل شدهاست! تلاش برای «دیدهشدن»، از عناصر اصلی فرهنگ سلبریتیشدن است! بیشتر دیدهشدنی که به «شهرتِ مبتنی بر رسانه» تبدیل میشود؛ وضعیتی که باید آن را سلبریتیشدن نامید. با وجود این، اگر چه موضوع «فرهنگ سلبریتی» در جوامع غربی، موضوعی پذیرفته شدهاست اما در بخشی از فرهنگ عمومی رایج در ایران، روی خوشی به فرهنگ سلبریتی نشان دادهنمیشود و گاه حالتی از طرد یا حتی «سلبریتیستیزی» دیدهمیشود! (اگر چه در اصطلاح سلبریتیستیزی تا حدودی اغراق وجود دارد.)
سلبریتیها انسانهای کاملی نیستند!
کم نیستند افراد و گروههایی که در مقابل هنرپیشه، فوتبالیست، خوانندیا نوازندهای که به عنوان سلبریتی مطرح میشود، واکنش منفی نشان میدهند! بخشی از چنین واکنشهایی به پیشینه نگاه نکوهشگر فرهنگ ایرانی به موضوع «شهرت» برمیگردد که در آن از دیرباز بر گمنامی و دوری از شهرت به عنوان یک فضیلت اخلاقی و انسانی تاکید میشدهاست؛ برای مثال، «وقار» و «سنگینی» از مفاهیم یا ویژگیهایی است که در فرهنگ عمومی ایرانی افراد به برخوردار بودن از آن و حفظ آن توصیه میشوند در حالیکه فرهنگ سلبریتی در بسیاری از موارد در تضاد با چنین ویژگیهایی تلقی میشود! در نگاه سنتی ایرانی، انسانهای قابل توجه و برگزیده هنوز کسانی تلقیمیشوند که چون تیپهای آرمانی (Ideal types) رفتار میکنند!
بر اساس همان نگاه سنتی به شخصیتهای نخبه یا از نظر جامعه برگزیده (قهرمانان، الگوها، شخصیتهای مرجع) است که برخی از افراد یا گروهها در مقابل برخی از بازنمودها یا تصاویری که از سلبریتیها به نمایش گذاشته میشود، به شدت واکنشهای طردکننده یا مذمتگونه نشان میدهند! برای مثال انتظار دارند یک هنرپیشه، فوتبالیست یا خواننده، در همه شئون رفتاری و اظهار نظرهایش اخلاقی (مطابق با الگوهای اخلاقی پذیرفتهشده جامعه) یا کاملا فرهیختهوار یا روشنفکرانه فتار کند! هم در بین برخی از عموم مردم و هم در بین برخی از روشنفکران یا تحصیلکردهها، انتظارهایی غیرواقعی و بیش از حد از یک سلبریتی وجود دارد؛ برای مثال، گاه روشنفکران از یک سلبریتی که صرفا به خاطر اینکه ورزشکار، خواننده یا بازیگر خوبی است به عنوان سلبریتی شناخته میشود، انتظار دارند در موضعگیریهای سیاسی هم همچون یک صاحبنظر سیاسی یا روشنفکر عمل کند! ظاهرا در چنین نگاهی به سلبریتیها همه (چه دولت و حاکمیت و چه بسیاری از گروهها) انتظار دارند سلبریتیها به عنوان الگوها یا گروههای مرجع جامعه، تصویری از یک انسان نمونه و کامل را از خود ارائه کنند! آنها توقع دارند سلبریتیها برای جامعه نقش الگوهای تربیتی مورد پسندشان را ایفا کنند. از یک فوتبالیسیت سلبریتی شده انتظار میرود که نقش یک الگوی آرمانی جوان خوب، «بچه مثبت» و مطابق با تیپ آرمانی یا اخلاقی مورد نظر یک ایدئولوژی، یک گروه خاص یا حاکمیت را ایفا کند! اما در فرهنگ سلبریتی، همین ویژگیهای معمولی و طبیعی فرد سلبریتی است که بخشی از شخصیت یا تیپ او را تشکیل میدهد! و این چیزی است که نگاه سنتی یا فرهنگ عمومی ایرانی نمیتواند معمولاً آن را هضم کند یا بهراحتی بپذیرد.
توهم «سلبریتیبودن» یا سلبریتیپنداری!
ویژگی اصلی مفهوم «سلبریتی»، عامهپسند بودن آن است ـ و البته این عامهپسند بودن الزاما، همیشه معنایی منفی در خود ندارد. حالا تصور کنید که انسانی با نمودها و بازنمودهایی روشنفکری ـ کسی که تظاهرات و داعیههای روشنفکری دارد ـ بخواهد به ساحت سلبریتیشدن قدم بگذارد! وضعیتی که اینروزها در ایران میتوان به شکل ملموسی در برخی از فضاهای روشنفکری دید؛ چیزی که به طور مرسوم نیز در تناقض با سبک زندگی روشنفکرانه یا فرهیختهوار است.
مسئولانِ خودـ سلبریتیپندار!
پدیده «مدیرانی که میخواهند سلبریتی باشند» هم از موضوعات جالب توجه فرهنگ سلبریتی در ایران این روزهاست! مدیرانی که بهواسطه پُست یا منصبی که دارند مورد توجه رسانهها هستند! عکسها، مصاحبهها، نشستهای مطبوعاتی و فیلمهای آنها در رسانههای رسمی و غیر رسمی منتشر میشود! «لایکخور» صفحه اینستاگرام آنها بالا میرود و کم و بیش خود را در جایگاه یک سلبریتی تصور میکنند!
این پدیدهها را باید «سلبریتیهای دولتی» یا «شبه دولتی» نامید؛ تعداد این افراد که خود را بهنوعی سلبریتی میپندارند این روزها در حال بیشتر و بیشتر شدن است! نکته جالب اینجاست که معمولا این «مسئولان خود ـ سلبریتیپندار» در چرخه رقابت با یکدیگر میافتند؛ نمایش این رقابتها را میتوان در خودنماییهای رسانهای آنها به ویژه در شبکههای مجازیشان به وضوح مشاهده کرد! جایی که از طریق ارسال پُستهای متعدد و متنوع (عکس و نوشته و خاطره و ... ) تلاش میکنند بر هواخواهان و طرفداران خود اضافه کنند، بازار صفحات نمایش یا خودنماییشان را داغ نگهدارند و از این طریق (یعنی جلب توجه بیشتر افکار عمومی) نه تنها اسباب باقی ماندن در جایگاه مسئولیتیشان را فراهم کنند بلکه زمینههای ارتقاء و پیشرفتشان را در مسئولیتهای بالا و بالاتر فراهم کنند! آنها معمولا با تکیه برجایگاهشان و امکانات دولتی، میکوشند تا نمایشی جذاب از خود ارائه کنند! در این مسیر از انواع رسانهها و شگردهای رسانهای بهره میبرند؛ انتشار عکسها و فیلمهایی از حضورشان در موقعیتها گوناگون و جذاب، نمایش سفرهای خارجی، عکس با سلبریتیهای دیگر و ... و همه اینها برای جلب توجه بیشتر است ـ به سبک و سیاق سلبریتیها؛ احتمالا ممکن است بخشی از این نوع نمایش، به عنوان تلاش برای ارائه نوعی بیلانکار و گزارش عملکرد، توجیه شود اما، این مسیر مرسوم اعلام عملکرد یا گزارش کار نیست! ـ کدام مسئول و مدیر را در کشورهای پیشرفته سراغ دارید که اینگونه در صفحات شخصی خودش در اینترنت و شبکههای اجتماعی بخواهد گزارش عملکرد و فعالیتهای سازمانی خودش را ارائه کند؟ نقشی که باید روابط عمومی یا رسانههای عمومی ویژه این کار انجام دهند. به هر حال، این نوع از مدیران و مسئولان، غافلاند که فَنهایشان را با طرفدار یا هواخواه راستین، صادق (جدی و ثابتقدم) اشتباه گرفتهاند! در اینجا، فَنها، طرفداران و هواخواهانی جدی نیستند و دل بستن به تاثیرگذاری یا همراهی آنها خیال خامی است! فقط کافی است مسئولیت و پُستی که به طور انتصابی به اینگونه «مسئولان خود ـ سلبریتی پندار» دادهشده از آنها گرفتهشود تا یک شبه از تاج و تخت توهمی سلبریتی بودن سقوط کنند! ـ اگر چه در این صورت، تلاشهای دیگر را آغار خواهند کرد.
شما مشهورید، چون شهرت دارید!
« شما مشهورید، چون شهرت دارید!» این جمله طنز و کلیدی یکی از داستانهای فیلم «تقدیم به رُم با عشق» ساخته وودی آلن (محصول 2012) است! در این داستان، « روبروتو بنيني» کارمندی معمولی است که یک روز صبح وقتی از خانه خارج میشود، بدون هیچ دلیل خاصی مورد توجه روزنامهنگارها و رسانهها قرار میگیرد! مشهور میشود بدون اینکه بداند چرا! بدون هیچ دلیلی، همه کارهای معمولی و روزمره «روبرتو» برای رسانهها ـ و البته مردم ـ جالب میشود؛ اینکه صبحانه چه میخورد، چه میپوشد، چگونه تفریح میکند و ... ؛ وودی آلن، در اینجا به نقد جدی نوعی از شهرت میپردازد که چیزی نیست جز یک اقدام یا محصول رسانهای! روبرتو، «مشهور است چون شهرت دارد»؛ این عبارت را باید یک«جُک همانگویانه»(Tautological joke) دانست که واقعیت یا خمیرمایه اصلی بخش جدی فرهنگ سلبریتی یا «سلبریتیپروری رسانهای» است؛ شما ممکن است فوتبالیست یا نوزانده خوبی باشید اما این برای سلبریتی بودن کافی نیست؛ سلبریتی شدن ـ و البته «سلبریتی ماندن» ـ در فراهمشدن متغیرهای گوناگونی است که بخش عمده و مهمی از آنها در اختیار ما نیست! جالبتر اینکه، گاه برای سلبریتیشدن لازم نیست شما حتی کوچکترین مهارت، برتری یا ویژگی ممتازی داشته باشید زیرا یک «دستگاه سلبریتیسازی» (یک پویش رسانهای) میتواند از معمولیترین آدمها، سلبریتی بسازد! این البته قاعدهای است در فرهنگ سلبریتی که فرهنگ ایرانی و غیر ایرانی ندارد.
راه دشوار سلبریتی شدن / ماندن!
این یک قاعدهاست؛ زیستن و ادامه حیات در فرهنگ سلبریتی، منوط به تلاش دائم برای ماندن در چنین فرهنگی است! وضعیتی که معمولا و تا حدود زیادی ابداً در اختیار شما نیست (رسانهها و فرهنگ توده و افکار عمومی، به عنوان اساسیترین عناصر در شکلگیری فرهنگ سلبریتی، راه خودشان را میروند و قواعد نانوشته خودشان را دارند) در فرهنگی که تکلیف حوزه عمومی و حوزه خصوصی روشن است و شرایط باثباتی از جامعه مدنی شکل گرفتهاست، جایگاه سلبریتیها و محدوده عمل و اختیارشان مشخص است اما در فرهنگی که چنین ویژگیهایی نداشته باشد، فرهنگ سلبریتی، بر اساس همان اقتضائات شکل خواهد گرفت؛ سلبریتی به موجودی تبدیل میشود که غیر از چرخه عظیم رسانه و «صنعت ـ فرهنگ»، قدرت و مجاری قدرت نیز به شکلی که میخواهند مداخله میکنند یا برای او تصمیم میگیرند. در چنین ساختارهای توتالیتری، هر سلبریتی میتواند یک تهدید باشد چون دارای گسترهای از نفوذ و الگودهی است که ممکن است خارج از دایره و توان نظارتی قدرت باشد! ـ البته حتی در کشورها و جوامع غیر توتالیتر نیز، سلبریتیها، گاه در موضع تبدیل به پدیدههایی بحران آفرین قرار گرفتهاند. با وجود این، وجود نهادهای مدنی متعدد، قدرتمند و تاثیرگذار، رسانههای آزاد و جریان قابل قبول اطلاعات، معمولا تهدیدهایی از این دست را مهار کردهاست.
تکلیف سلبریتیها در جامعه و فرهنگ ایرانی، هنوز مشخص نیست؛ نوع و چگونگی تعاملی که با جامعه مدنی و سایر نهادهای اجتماعی میتوانند داشتهباشند، موضع ساختارهای رسمی و غیر رسمی در قبال آنها و ... ؛ برای مثال، آیا سلبریتیها در شرایطی که برخی از سازمانها و نهادهای حمایتی رسمی کشور، به دلایل گوناگون، نمیتوانند وظایف خود را به خوبی انجام دهند و نهادهای مدنی قدرتمند و باثباتی نیز در جامعه ایرانی وجود ندارند، میتوانند بخشی از وظیفه یا کارکرد این سازمانها و نهادها را برعهده گیرند؟ تا چه حد و چگونه؟ آیا اساساً چنین توانی در فرهنگ سلبریتی ایرانی وجود دارد؟ ـ زلزله کرمانشاه و حضور پُررنگ و پُر سر و صدای برخی از سلبریتیها برای کمکرسانی به وضعیت زلزلهزدگان را به یاد بیاوریم و تخریب برخی از نهادهای حمایتی مثل هلال احمر را از طریق «اعتمادزدایی» از این نهاد و ... غافل از اینکه با تضعیف این نهادهای رسمی و فقدان نهادهای مدنی لازم، حتی سلبریتیها هم نمیتوانند موثر باشند!
نظیر چنین موضوعاتی است که تحلیل فرهنگ سلبریتی در جامعه ایرانی را دشوار میکند. همچنین موضوعی چون رواج رفتارهای «سلبریتیمآبانه» در بین گروههای گوناگون جامعه و حتی مدیران و مسئولان که تعریف و تحلیل ابعاد فرهنگ سلبریتی در ایران را دشوارتر کردهاست.