counter create hit زن مطلقه به تمام خواسته های شوم مرد متاهل تن می داد !
۲۰ شهريور ۱۳۹۷ - ۰۹:۱۵
کد خبر: ۲۸۹۳۸۱

زن مطلقه به تمام خواسته های شوم مرد متاهل تن می داد !

زن جوان مطلقه که از همسر معتادش طلاق گرفته بود، به تشریح زندگی پر فراز و نشیبش پرداخت.
خرداد:همسر اولم به موادمخدر آلوده بود و زمانی که خمار می شد دیگر من و دختر 3 ساله ام امنیت جانی نداشتیم. با هر بدبختی بود از او طلاق گرفتم و با فروش لوازم باارزش، پول رهن خانه ای را فراهم کردم تا حداقل سرپناهی داشته باشم چرا که به دلیل سرزنش های متعدد خانواده ام نمی توانستم نزد آنها زندگی کنم. به عنوان کارگر خدماتی در یک هتل مشغول کار شدم و دخترم را نیز با خودم سرکار می بردم اما مدتی بعد با اعتراض مدیر هتل روبه رو و مجبور شدم نگار را به یک مهدکودک بسپارم. ساعات کاری من با مهدکودک هماهنگ نبود به همین دلیل نگار تا زمان بازگشت من در خانه تنها بود. غبار بی کسی و تنهایی بر چهره من سایه افکنده بود. دیگر هیجان و شادی های دوران کودکی را در نگار نمی دیدم و از بازی های کودکانه اش خبری نبود. من چاره ای جز تنها گذاشتن او نداشتم تا این که یک روز از مهدکودک تماس گرفتند که حال دخترم خوب نیست. هراسان خود را به مهدکودک رساندم. نگار در تب می سوخت. کنار خیابان منتظر خودرو بودم که اتومبیلی مقابلم توقف کرد. با تماس های مکرری که با مهدکودک می گرفتم راننده اتومبیل متوجه بیماری نگار شد او که خود را انسان خیرخواهی نشان می داد مقابل بیمارستان منتظر ماند تا پس از اتمام مراحل معاینه و درمان نگار، ما را به منزل برساند. نمی دانم چه اتفاقی رخ داد که سفره دلم را برای راننده ای که اصلا نمی شناختم باز کردم و او را در جریان کامل زندگی ام قرار دادم. این گونه بود که رابطه من و فرامرز شکل گرفت و او خودش را به من و دخترم نزدیک کرد. فرامرز مدتی بعد با هدف کمک به من پیشنهاد ازدواج موقت را مطرح کرد. من هم که به نیت خیرخواهانه او اعتماد کرده بودم پیشنهادش را پذیرفتم و برای آن که بتوانم نظر او را جلب کنم تا به عنوان همسر دائم در کنار من و دخترم بماند به همه خواسته هایش تن می دادم اما او خواسته ای جز «پول» نداشت و مدعی بود باید مهریه همسر سابقش را پرداخت کند تا بتوانیم در کنار یکدیگر زندگی کنیم. اگرچه وضعیت مالی خوبی نداشتم اما همه درآمد و پس اندازهایم را به همراه پول هایی که از دیگران قرض می گرفتم در اختیار فرامرز می گذاشتم تا مشکلاتش را حل کند. 3 سال به همین ترتیب گذشت تا این که روزی از او خواستم تکلیف مرا برای عقد دائم مشخص کند. فرامرز هم قبول کرد و به بهانه فراهم کردن مقدمات عقد دائم از خانه خارج شد و دیگر برنگشت.

منبع: نوداد
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: