خرداد: زنی که با جون و دل شوهرش را به دانشگاه فرستاد نمی دانست او خیانت می کند.
به گزارش خرداد به نقل از رکنا، ادامه تحصیل مرد بعد از چهار سال به طلاق و جداییشان منجر شد. زن پس از چهار سال زندگی و همراهی با شوهرش به نام حمید برای به پایان رسانیدن دانشگاه، متوجه بیوفایی او شد. زن دو کودکش را روی صندلی دادگاه نشانید و بعد از آن به سوی قاضی نگاه کرد.ـ من یک دختر شهرستانی هستم که با یک پسر شهرستانی ازدواج کردم. هر دو در یک موقعیت بودیم. از آنجا که زندگیمان در سطح پایینی بود و شوهرم هم موقعیت کاری پایینی داشت به او پیشنهاد دادم که پس از اتمام دوران سربازی مدتی را درس بخواند و کنکور بدهد.
ستاره با گریه اضافه کرد:
ـ او هم پذیرفت و من در حالی که باردار بودم در یک کارخانه شروع به کار کردم تا او بتواند درس بخواند. وقتی موفق شد که وارد دانشگاه شود و اسمش در میان پذیرفتهشدگان باشد، قبول کردم که به تنهایی با یک بچه در شهرستان بمانم و او به تهران بیاید و درس بخواند. هر ترم که میگذشت بیشتر متوجه میشدم که او از ما فاصله میگیرد. اوایل هر دو، سه هفته یک بار به ما سر میزد و کمکم هر ترم یکبار تبدیل شده بود.
وقتی برای دومین بار، باردار شدم، بیتوجهیهایش را بیشتر میدیدم. فکر میکردم که در فشار روحی و روانی قرار دارد و درسهایش سنگین است. به خودم امیدواری میدادم که این روزهای سخت بالاخره تمام خواهد شد، تا اینکه از خواب و خیال بیرون آمدم. زن جوان با گریه گفت:
ـ چند وقت پیش بود که یکی از اقواممان که در تهران زندگی میکند، به صورت اتفاقی شوهرم را با یک زن جوان میبیند و به من این مساله را خبر داد. خودم را به تهران رساندم و با او در این مورد صحبت کردم. فکر میکردم همه چیز را انکار کند ولی او خیلی راحت گفت: دیگر دوستت ندارم و به یکی از همکلاسیهایش علاقهمند شده و تصمیم به ازدواج با او دارد.
او گفت: من دیگر در جامعه دارای یک جایگاه پایین نیستم و باید همسری داشته باشم که در شأن خودم باشد. زن با گریه گفت: 4 سال از بهترین روزهایم را وقف این مرد کردم تا او تحصیل کند و ما به آرامش برسیم ولی او از سادگی من سوءاستفاده کرد. دیگر درست نیست کنار او بمانم و بهتر است که از مردی که انصاف ندارد جدا شوم. صیغه جدایی را منصوبنژاد که قرائت کرد، دختر جوان دست دو کودکش را گرفت و از شوهر بیوفا دور شد.