خرداد؛ با نزدیک شدن به سال پایانی ریاست جمهوری دونالد ترامپ، بررسیها در مورد دستآوردها و ضعفهای دولت اول او آغاز شده است و روشنفکران، روزنامهنگاران و تحلیلگران سیاسی هر دو حزب آمریکا در حال ارائه تحلیلها و بررسی نقاط ضعف و قوت دولت او هستند.
دولت ترامپ در زمینه برخی مسائل داخلی از قبیل کاهش نرخ بیکاری، کنترل قیمت نفت و تورم و کاهش هزینه های مازاد دولت کارنامه موفقی ارائه کرده است و رضایت نسبی شهروندان را جلب کرده است، اما در زمینه برخی مسائل مانند همبستگی اجتماعی میان اقوام، ادیان و نژادهای گوناگون آمریکا و همچنین سیاست خارجه کارنامه چندان موفقی نداشته است. ترامپ هر چه در حوزه اقتصادی و برآورده کردن خواسته های اقتصادی آمریکاییان موفق بوده و رضایت نسبی مردم را جلب کرده است در حوزه سیاست خارجه ضعیف و کم تجربه بوده و متزلزل عمل کرده است. ترامپ در همین مدت کوتاه باعث خدشه دار شدن وجهه بینالمللی آمریکا شده و رابطه این کشور را با برخی از متحدین و همسایگانش از جمله اتحادیه اروپا و مکزیک به رابطه سردی بدل کرده است.
سیاست یک بام و دو هوای دولت ترامپ در سیاست خارجه که از بی تجربگی او در عالم سیاست ناشی میشود، باعث شده است تا روابط آمریکا و بسیاری از قدرتهای جهانی در حالت تخاصمی قرار بگیرد. ترامپ از همان ابتدا در زمینه تجاری با چین و اتحادیه اروپا وارد رقابت و مجادله شد و با رفتارهای تحکمآمیز با شرکای تجاری خود (مانند مجبور کردن هند ژاپن، ترکیه و کرهجنوبی به عدم خرید نفت ایران) دلخوری آنان را فراهم کرد. ترامپ در مواجه با دشمنان خود از جمله ایران، کره شمالی و ونزوئلا نیز نتوانست از یک سیاست واحد پیروی کند و تغییر مواضع لحظه ای او انتقادات زیادی را به همراه داشته است.
به نظر می رسد دموکرات ها در انتخابات پیش رو بیشترین حملات را به حوزه سیاست خارجی ترامپ انجام خواهند داد که مهمترین رئوس آن میتواند:
۱ نزدیکی به پوتین و روسیه: در بخش بزرگی از سیاستمداران و مردم آمریکا روسیه دشمن اصلی این کشور محسوب میشود و نزدیکی و دوستی با این کشور و تعریف از حاکمان این کشور، از سوی رئیسجمهور عملی، غیرقابل پذیرش به شمار میرود.
۲تقابل تجاری و دوری از متحدان آمریکا بهویژه اتحادیه اروپا.
۳ اتخاذ سیاستهای تند و تحقیرآمیز علیه مهاجران و برخی کشورهای آفریقایی و اسلامی که باعث ایجاد مشکلات امنیتی در داخل و تخریب وجهه آمریکا در میان مردم این کشورها شده است.
۴ کشیدن دیوار مرزی با مکزیک که علاوه بر هزینه عملاً سیاستی شکستخورده و بینتیجه محسوب میشود.
۵ سیاست یک بام و دو هوا در قبال کره شمالی که بدون هیچ دستآورد عملی همراه بوده است.
۶ حمایت از دیکتاتوریهای مرتجع در خاورمیانه.
۷ عدم اتخاذ رویکرد ملموس در قبال بحران ونزوئلا.
۸ خروج از برجام و عدم دسترسی به توافقی جدید با ایران (در این رمینه اگر ایران هم از برجام خارج شود فشارها به ترامپ مضاعف خواهد بود).
۹ جنگ تجاری با چین که در بلندمدت با مقابله چین همراه شده و آسیبهایی را به اقتصاد آمریکا وارد خواهد کرد.
ترامپ بعد از سه سال کمکم به واقعیتهای حاکم بر عرصه روابط بینالملل آگاه میشود و میداند که تغییر حکومتها یا کنار زدن رژیمهای سیاسی مختلف به همان راحتی که فکر میکرده نیست و در این زمینه با یک نوع بنبست در رویکرد منسجم و تصمیمگیری مواجه شده است.
این روزها ترامپ بیش از هر زمانی از مشاورههای افراطی جنگ طلبی مانند جان بولتن ناراضی است و به وضوح مواضعی کاملاً مخالف سخنان بولتن را اتخاذ میکند. ترامپ که ابتدا از جان بولتن به عنوان ابزاری برای ترساندن ایران، کره شمالی و ونزوئلا استفاده میکرد، فهمیده است که دیگر این شیوه برخورد اثر چندانی ندارد و برای برگرداندن کره شمالی (و شاید ایران) به پای میز مذاکره باید از جان بولتون عبور کند.
ترامپ این روزها به علت مشاورههای غلط نزدیکانش در زمینه سرنگونی حکومت ایران و ونزوئلا (در اثر فشار اقتصادی) از آنها ناراضی است. سخنان بولتن و همراهان او نشان می دهد که آنها به ترامپ قول داده بودند که حکومت ایران و ونزوئلا بدون درگیری نظامی کنار خواهد زده شد و حال آنکه در عمل نه تنها چنین چیزی رخ نداد، بلکه زمینههای ورود آمریکا به دو جنگ نیز آماده شد. (اقدامی که باعث عصبانیت و طنعه ترامپ به جان بولتن شده بود).
حال در این مدت باقی مانده از ریاست جمهوری ترامپ بعید نیست که در تیم سیاستخارجی او تغییراتی انجام شده و برای رسیدن به نتایج مطلوب تر و ملموستر در حوزه سیاست خارجه، جان بولتن و حتی پمپئو را کنار گذاشته شوند.
منبع: روزنامه نوآوران