خرداد؛ انتخاب نوشت: یکی از کاربران توییتر پرسیده بود «چه جمله ای را برازندهی آیتالله هاشمی می دانید؟»
چیز تازه ای به ذهنم نیامد، جز همان واژهی زرین و دلنشین: «آیتالله مردم»
«در نبود آيتالله هاشمی، به غلط بدنبال یک «شبهِ هاشمی» بوديم
حال اما به يقين ميگويم، هيچكس «علي الاشبه» به او نيز نتْواند! و از همين روست كه هيچ مقراضی نمیتواند رشته ارادتم به او را منقطع کند»
هنوز رفتنش را باور ندارم!
او مصون و عاری از خطا نبود، بلاشک مانند هر انسانی، زمینی بود و لغزش، تقصیر و قصورهای بسیار داشت، اما عاشق «ایران» بود و قلبش برای سازندگی کشور و آسایش مردم میتپید!
چندی قبل، فیلمی از او در حین افتتاح یک سد را دیدم که از شدت شور و شوق و ذوق، دستانش میلرزید و اشک میریخت! کم نبود لحظاتی چنین که برای «ایران»، احساساتش برمیانگیخته میشد و عواطف ظریف و آمادهی بروزش، قابل کنترل نبود.
هاشمی از شگفتانگیزترین مردان تاریخ ایران است که هر دورهی زندگی او، دنیایی از اقدامات و رفتارهای شگرف و موثر در همان مقطع تاریخیست که اگر سنگ اندازیها نبود، در ایرانی نو و متفاوت زیست میکردیم.
دوست داشتنیترین هاشمیِ پس از انقلاب برای من، نسخهی پسا ۸۴ اوست. هاشمی در این مقطع متفاوت زندگیاش، هر لحظه و هر آن، بیش از پیش، مردم را درک و درمیابد. طلاییترین نقطهی آشکار (و نه ناشنیدهی) زندگی او در سال ۹۵ است.
چندان که میگفت «بر سر آنم که گر زدست برآید، دست به کاری زنم که غصه سرآید»
تاریخ در سالهای نه چندان دور آتی که پردهها به کنج دیوار می نشیند، او را چُنان روایت و بازگو میکند که رشک و حسرت و غبطهی آیندگان را برخواهد انگیخت.