counter create hit سرانجام تلخ «شیما» دختر ۱۵ ساله ای که طعمه بهلول ۶۰ ساله شد/ تصاویر
۱۶ آذر ۱۳۹۹ - ۲۱:۴۲
کد خبر: ۳۵۳۲۱۲

سرانجام تلخ «شیما» دختر ۱۵ ساله ای که طعمه بهلول ۶۰ ساله شد/ تصاویر

خرداد: باغچه پیرزن گور «شیما» بود. آدم‌ربایی و قتل شیما یکی از تلخ‌ترین پرونده‌های سال ۹۹ است. بهلول ۶۰ ساله ۱۵ ماه پیش در نقش یک راننده تاکسی شیما را ربود و در خانه اش مورد آزار و اذیت قرار داد. متهم پس از قتل دختر نوجوان او را در باغچه خانه صاحب خانه‌اش دفن کرد. صاحب خانه‌ای که ۲ خانه در سبلان دارد یکی از آن‌ها را به بهلول اجاره داده بود. هنوز مشخص نیست بهلول کلید خانه اصلی پیرزن را از کجا به دست آورده است.

این مرد جانی در روند رسیدگی پرونده هربار محل‌های متفاوتی از دفن جسد شیما به تیم جنایی نشان می‌داد. انتقال این دختر به زادگاهش در منطقه کلیبر در حاشیه رود ارس در اعترافات نخست متهم ثبت شد. دفن در جاده چالوس هم ادعای دیگر این آدم ربا پیر بود. او که قصد گمراه کردن تیم جنایی را داشت سرانجام محل دقیق دفن شیما را در باغچه خانه شماره ۱۶ نشان داد.

بهلول قاتل شیما

بهلول در دادگاه

انحراف مسیر پرونده

۱۵ ماه از ماجرای ناپدید شدن این دختر می‌گذشت که تحقیقات قضائی به‌طور ویژه انجام گرفت. بهلول که پیش از این هم پیش روی تیم قضائی قرار گرفته بود این‌بار دیگر نتوانست قسر در برود و به قتل شیما اعتراف کرد و معلوم شد باغچه پیرزن گور «شیما» بود. او ادعا کرده بود که پیکر این دختر ۱۵ ساله را به منطقه کلیبر در شمال شرق کشور منتقل کرده است. همین ادعا کافی بود تا تیمی از ماموران پلیس این منطقه را جست‌وجو کنند. ماموران نقطه‌به‌نقطه حاشیه رودخانه ارس را گشتند، ولی سرنخی به دست نیامد.

اما باگذشت ۳ هفته بهلول اعترافات قبلی‌اش را پس گرفت و گفت: «شیما صباگردی مقدم به خاطر مصرف زیاد مواد اوردوز کرد. برای اینکه پای من در این پرونده باز نشود جسدش را داخل خودرویم گذاشتم و به سمت جاده چالوس رفتم. جسد را در جاده چالوس خاک کردم. در این مدت سعی داشتم با دروغ‌پردازی درخصوص محل دفن جسد مسیر تحقیق پلیس را تغییر دهم، اما دیگر تصمیم گرفتم محل دقیق دفن جسد شیما را بگویم.»

(تصاویر) باغچه پیرزن گور «شیما» بود؛ بهلول در حال کندن محل دفن جسد شیما

قتل شیما در خانه مخفوف بهلول

تحقیقات دامنه‌دار تیم جنایی

بازپرس ویژه قتل در دادسرای امور جنایی تهران هم بار دیگر دستور پیگیری داد. قرار شد تیمی از ماموران هم به همراه بهلول به جاده چالوس اعزام شوند تا جسد شیما صباگردی مقدم را پیدا کنند، اما باز سرنخی یافت نشد.

حالا یک ماهی از دستگیری متهم و اعتراف به قتل شیما می‌گذرد، ولی این بار آدم‌ربای پیر در اعترافی جدید محل دقیق دفن دختر ۱۵ ساله را نشان داده است. شیما را در حیاط خانه‌اش دفن کرده بود. خانه‌ای دو طبقه و قدیمی در منطقه سبلان.

جزییات پیدا شدن جسد شیما دختر نوجوان

قاضی شهریاری، سرپرست دادسرای جنایی تهران دراین‌باره می‌گوید: «با اعتراف متهم محل دفن جسد واقع در خانه این فرد در منطقه سبلان بررسی شد. جسد شیما صباگردی مقدم دختر ۱۵ ساله تهرانی بعد از مدت‌ها سرگردانی در حیاط خانه پیدا شد.»

او در ادامه گفت: «با ورود مستقیم سرپرست دادسرای جنایی به پرونده فقدان دختری به نام شیما صباگردی مقدم تحقیقات به‌طور ویژه انجام گرفت. سرانجام متهم این پرونده به نام بهلول ۶۱ ساله به قتل شیما اعتراف کرد.»

با اعتراف بهلول محل دفن جسد شیما مورد تحقیق قرار گرفت. درنهایت جسد شیما در حیاط خانه کشف شد.»

شهریاری گفت: «پیش از این یک مرتبه نیز بهلول اعلام کرده بود که جسد شیما دختر ۱۵ ساله در منطقه کلیبر در شمال شرق کشور است که این ادعای وی دروغ بود.»

آدم‌ربایی و شکنجه

اواسط تابستان ۹۸، دختر ۱۵ ساله به نام شیما صباگردی مقدم ساکن منطقه نارمک تهران، توسط پسر جوانی وادار به ترک منزل شد.

همین کافی بود تا خانواده شیما صباگردی مقدم با حضور در اداره پلیس درخواست کمک کنند.

ماموران در تحقیقات پلیسی پی بردند که شیما صباگردی مقدم آخرین بار در پایانه بیهقی بوده با خانواده‌اش تماس تلفنی داشته و دیگر کسی از سرنوشت او اطلاعی ندارد. ماموران به پایانه بیهقی رفتند و دوربین‌های مداربسته را مورد بازبینی قرار دادند.

ماموران اداره ۱۱ پلیس آگاهی تهران در بررسی‌های پلیسی پی بردند که شیما صباگردی مقدم آخرین بار سوار بر خودروی مرد مسافرکشی به نام بهلول شده است و در ادامه ماموران با در اختیار داشتن شماره پلاک خودروی بهلول به سراغ وی رفته و بهلول به‌عنوان تنها مظنون پرونده شیما صباگردی مقدم دستگیر شد.

بهلول ۴۵ روز در بازداشت و تحت بازجویی بود. در این مدت متهم اعتراف نکرد و به دلیل عدم دسترسی به ادله کافی با وثیقه آزاد شد.

(تصاویر) باغچه پیرزن گور «شیما» بود؛ بهلول در حال کندن محل دفن جسد شیما

شیما به همراه خانواده‌اش

انتشار یک کلیپ توسط پدر شیما

پدر شیما اوایل آبان ماه با انتشار فیلمی خطاب به رئیس قوه قضائیه، تقاضای رسیدگی به پرونده دخترش را کرد. فیلمی که پرده از جزئیات این آدم‌ربایی و گم‌شدن مرموز شیما برداشت. فیلم دست‌به‌دست چرخید. کاربران این حادثه تلخ را از زبان احمد، کتابدار بازنشسته شنیدند.

اعترافات سیاه بهلول

بعد از انتشار این کلیپ بود که بهلول هفتم آبان، بار دیگر بازداشت شد. او به پلیس آگاهی منتقل شد و به قتل شیما صباگردی مقدم اعتراف کرد. او، اما هر باربا دروغ‌پردازی‌هایش قصد منحرف کردن مسیر پرونده را داشت.

با بررسی‌های کارآگاهان پلیس و بکارگیری شیوه‌های کشف علمی جرم، قاتل اعتراف کرد. او گفت که جسد مقتول را در حیاط خانه پیرزن صاحب خانه دفن کرده است.

(تصاویر) باغچه پیرزن گور «شیما» بود؛ بهلول در حال کندن محل دفن جسد شیما

کشف جسد شیما از منزل همسایه بهلول

رئیس پلیس آگاهی تهران با اعلام این خبر گفت: «جسد دختر جوان از داخل باغچه منزل پیرزن صاحبخانه بیرون کشیده شد. طبق تأیید عوامل اداره تشخیص هویت آگاهی تهران بزرگ مشخص شد جسد مربوط به یک دختر خانم نوجوان است. براساس پیشینه این قتل می‌توان گفت پیکر پیدا شده همان جسد شیما است.»

(تصاویر) باغچه پیرزن گور «شیما» بود؛ بهلول در حال کندن محل دفن جسد شیما

کشف جسد شیما از منزل همسایه بهلول

هنوز مشخص نیست متهم چگونه به کلید خانه پیرزن صاحبخانه دسترسی داشته است. بهلول، اما در بازجویی‌ها گفته: «می‌دانستم پیرزن ۲ روز در هفته به خانه دخترش می‌رود و در غیاب او جنازه شیما را به آن خانه بردم و در باغچه زیر درخت دفن کردم.»


بهلول قاتل شیما

ناگفته‌های بهلول از راز پنهان مرگ شیما

بهلول ۷۰ ساله با چهره‌ای خونسرد صبح روز شنبه ۱۷ آبان ماه از پلیس آگاهی تهران به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شد و پیش روی بازپرس رستمی اعتراف کرد.

شنیدیم که وقتی دستگیر شدی یک دختر فراری در خانه ات زندانی شده بود؟

من دستگیر نشدم و هر ۲ بار خودم به اداره پلیس و دادسرا آمدم و هیچ دختر دیگری در کار نبوده است. بار اول تهران بودم که به اداره پلیس رفتم و بار دوم نیز در شهر خودمان با برادرم بودم که پلیس مرا احضار کرد و به تهران آمدم و به اداره پلیس رفتم.

شنیدم چند کفش دخترانه داخل خانه ات بوده؟

من یک وانت لباس دست دوم که در بین آن چند کفش نیز بود خریدم و آن‌ها را به صورت دستفروشی فروختم و تنها همین چند کفش داخل خانه ام مانده است.

جسد شیما را چطور به شهر خود بردی؟

جسد را داخل یک پتو پیچیده و روی صندلی عقب گذاشتم و آن‌ها را به شهر خودمان در مرز ایران، آذربایجان بردم و در کنار رودخانه ارس خاک کردم.

چرا جسد را به آنجا بردی؟

خوب شهر خودمان بود و به آنجا مشرف بودم و بلد بودم به همین خاطر جسد را به آنجا بردم.

ساعت چند جسد را به رودخانه ارس منتقل کردی؟

صبح وقتی فهمیدم شیما فوت کرده ترسیدم او را در روشنایی از خانه بیرون ببرم به همین خاطر منتظر ماندم هوا تاریک شود، به همین خاطر ساعت ۱۲ شب جسد را داخل خودرو گذاشته و از مسیر‌های غیر اصلی که بلد بودم جسد را منتقل کردم. چون نمی‌خواستم دستگیر شوم از مسیر‌های بی راهه به محل دفن جسد رفتم.

بعد از دفن جسد به محل خاک کردن جسد شیما رفتی؟

بله، در این مدت ۲ بار به آنجا رفتم که ببینم کسی به محل دفن جسد رفته است و راز مرگ شیما فاش شده یا نه.

کسی از این ماجرا خبر داشت؟

نه، هیچ کسی اطلاع نداشت.

دختر دیگری در خانه ات بود یا نه؟

نه، دختر دیگری نبود.

شیما چه مدت در خانه ات بود؟

۲ هفته، شیما اعتیاد داشت و با هم مواد می‌کشیدیم، و روزها، چون نمی‌خواستم همسایه‌ها متوجه حضور شیما شوند وقتی از خانه خارج می‌شدم در خانه را قفل می‌کردم که شیما از خانه خارج نشود و شیما در خانه بود تا اینکه من بعد از انجام کارهایم به خانه بازگردم.

شغل؟

راننده تاکسی سیار بودم.

متوجه نشدی پدر شیما نگران دخترش است؟

نه، گوشی هوشمند ندارم و، چون هیچ مدرکی نبود که راز مرگ شیما فاش شود پیگیر ماجرا نبودم؛ بنابراین گزارش، تحقیقات برای پیدا کردن جسد ادامه دارد و احتمال می‌رود بهلول دختران دیگری را به این شیوه به کام مرگ کشانده است و سریالی بودن این جنایت وجود دارد که تحقیقات تکمیلی برای شناسایی دیگر جرائم احتمالی بهلول در اداره ۱۰ پلیس آگاهی تهران ادامه دارد.

(تصاویر) جزئیات جدید از جنایت هولناک؛ ناگفته‌های بهلول قاتل شیما

برادرِ بهلول قاتل شیما: برادرم آدم‌حسابی بود

در همین حال برادر بهلول ۶۲ ساله که به عنوان متهم قتل شیمای ۱۵ ساله معرفی شده، می‌گوید برادرش در بازار بروبیایی داشته و در سعادت‌آباد زندگی می‌کرده است.
قتل شیما

خانه بهلول، قاتل شیمای ۱۵ساله، خانه‌ای است که بیشتر شبیه یک متروکه می‌ماند. خانه‌ای قدیمی یک و نیم طبقه ای، با یک در کم عرض و نمای سفید که کهولت سن سازه، رنگ آن را به خاکستری کشانده است. هفته قبل صدای فریاد‌های زن جوانی سکوت کوچه محل سکونت را بهلول را شکست.

مردی که در نزدیکی خانه مغازه میوه فروشی دارد، از ماجرای عجیب چند شب قبل خبر دارد. در محل از هر کسی راجع به روز بازداشت بهلول سوال می‌کنیم، انگشتش سمت این مغازه نشانه می‌رود.

سراغ مغازه دار می‌رویم که می‌گوید: «زنی در خانه این پیرمرد بود که محله را روی سرش گذاشته بود. جلوی خانه جای سوزن انداختن نبود.».

اما درست در همین موقع حرفش را می‌خورد و می‌گوید: «من دیگر چیزی نمی‌دانم. بروید از همسایه هایش سوال بپرسید.»

او هم مثل خیلی از اهالی محل، از صحبت کردن راجع به بهلول امتناع می‌کند. پتانسیلی در محل حس می‌شود که سنگینی اش مانع حرف زدن برخی اهالی می‌شود.

همسایه‌ها چه می‌گویند؟

برخی از اهالی محل، از ما و پلیس که دور می‌شوند، با هم پچ پچ می‌کنند. خواهر و برادری که در همسایگی بهلول زندگی می‌کنند، ماجرا را تعریف می‌کنند: «بهلول مرد مرموزی بود. رفت و آمد‌های مشکوکی داشت. چندین بار خانم‌های مختلف را دیده بودیم که به خانه او رفت و آمد می‌کردند. اما سر و صدایی از او نشنیده بودیم. تا اینکه هفته قبل صدای جیغ و فریاد زنی حدودا ۳۲ یا ۳۳ ساله را از خانه اش شنیدیم. شیشه در ورودی را شکسته بود و فریاد می‌زد و می‌گفت اینجا گیر افتاده ام، کمکم کنید بیایم بیرون. یک دختر و پسر جوان آتش نشانی را خبر کردند و انگار ماموران آتش نشانی موضوع را به پلیس هم خبر دادند.»

به گفته همسایه ها، دختر جوان به کمک امدادگران آتش نشانی و ماموران پلیس خارج شد و با ماشین پلیس به کلانتری منتقل شد.

از طرفی قبل از آن پدر شیما با انتشار کلیپی خطاب به آقای رئیسی رییس قوه قضاییه، درخواست رسیدگی به پرونده دخترش را کرده بود. همین باعث شد بهلول برای توضیح در مورد هر دو موضوع بار دیگر بازداشت شود.

او بعد بازداشت پرده از راز جنایت هولناک خود برداشت و اعتراف کرد شیما در خانه اش به کام مرگ فرو رفته است و وی جسد دختر نوجوان را در کنار رودخانه‌ای نزدیکی شهرستان کلیبر دفن کرده بوده است.

اما همسایه در مورد سرنوشت دختر دیگری که توسط نیرو‌های آتش نشانی و پلیس نجات پیدا کرد، بی خبرند. شاید بهلول او را هم در دام شیطانی خود اسیر کرده بوده است.

تصور اینکه دخترم یک ماه در خانه بهلول زندگی کرد عذابم می‌دهد

خانواده شیما از راه می‌رسند و به همراه مامور اداره آگاهی به خانه بهلول می‌روند. پدر شیما در مورد تحقیقات امروز از خانه متهم به قتل می‌گوید: «متهم در اعترافاتش گفته بود که دخترم را در نزدیکی رودخانه ارس دفن کرده است. تیم تحقیقات از اداره آگاهی راهی محلی شد که متهم به عنوان محل دفن جسد نشانی داده بود. اما جسد شیما آنجا پیدا نشد. ماموران احتمال می‌دهند با توجه به بارندگی‌های شدید سال قبل و جاری شدن سیل در بستر رودخانه، شاید جسد شیما را آب برده باشد. اما من درخواست کردم بار دیگر خانه بهلول بازرسی شود تا شاید نشانی از دخترم در آن پیدا شود. برای همین امروز به همراه مامور آگاهی به خانه بهلول آمدیم.»

اشک‌های پدر شیما در برخورد با خانه درهم ریخته بهلول تمامی ندارد. خانه به ویرانه‌ای می‌ماند که بوی زندگی و زنده بودن ندارد.

دو صندلی شکسته و فرشی نخ نما و اثاثی که بیشتر شبیه وسایل سمساری است، تمام آن چیزی است که در متروکه بهلول به چشم می‌خورد. انگار اثاث خانه و نمای خانه و شخصیت ساکن خانه، همه با هم، هم خوانی دارند. رنگ پریدگی و بوی نا و بوی رخوت؛ خبر از یک زندگی مرموز دارد.

پدر شیما می‌گوید: «هیچ نشانی از دخترم پیدا نکردیم. اما به در و دیوار که نگاه می‌کردم، از تصور اینکه شیما یک ماه در این خانه زندگی کرده است قلبم به درد می‌آمد.»

مادر شیما ضجه می‌زند و توان حرف زدن ندارد. فقط در میان هق هق هایش می‌گوید: «دخترم را اینجا کشت.»

برادر بهلول: برادرم آدم‌حسابی بود

برادر بهلول در بهت و ناباوری است و نمی‌تواند جنایتکار بودن برادرش را هضم کند. او به رکنا گفت: «برادرم سی سال زندگی شرافتمندانه با همسرش داشت. او سه فرزند دارد و قبل از جدا شدن از همسرش در محله سعادت آباد زندگی می‌کرد و وضع مالی خوبی داشت. کاسب خیابان چراغ برق بود، اما نمی‌دانم چه شد که با صاحب کارش بحثش شد و از کار بیکار شد. با اینکه اعتبار خوبی در بازار داشت، اما از کار در بازار دست کشید و روی ماشینش کار می‌کرد. یکدفعه متوجه شدیم از همسرش هم جدا شده است. خانه‌ای در خیابان سبلان اجاره کرده بود. من گاهی به او سر می‌زدم. می‌گفتند به مخدر شیشه معتاد شده است، اما خودش این موضوع را انکار می‌کرد. وقتی فهمیدم که او به متهم به آدم ربایی شده و یک دختر در خانه اش کشته شده است خیلی شوکه شدم. چطور می‌شود از کسی که این همه سال شریف زندگی کرده بود یکدفعه چنین کار‌هایی سر بزند؟»

راز زن صاحبخانه

کارمان تمام می‌شود و می‌خواهیم برگردیم که نگاهم به زنی می‌افتد که کنار در خانه بهلول ایستاده است. زنی میانسال که در مغازه کوچکش چسبیده شده به در خانه بهلول. وقتی تازه وارد کوچه شده بودیم به ما گفت دو ماه است اینجا کاسبی می‌کند و بهلول را نمی‌شناسد. می‌گفت: «هیچ کس هیچ چیزی نمی‌داند. اصلا همسایه‌ها او را ندیده اند.»

گفتم: «مگر می‌شود شما همسایه دیوار به دیوارت را یک بار هم ندیده باشید؟»

طفره می‌رفت. پلیس که آمد مشخص شد او صاحبخانه بهلول است و مشخص شد خیلی سال است آنجا مغازه دارد. همسایه‌ها می‌گفتند او از جزئیات ماجرای روز دستگیری بهلول خبر دارد. انگار حضورش همان پتانسیل سنگینی است که در محله حس می‌شود.

موقع برگشت ما باز هم با اصرار می‌گفت: «همه این حرف‌ها دروغ است. مگر می‌شود اینجا آدم کشته شده باشد؟ این دروغ‌ها را باور نکنید.»

با خودم فکر می‌کردم حتما رفت و آمد‌های مرموز بهلول که از دید اهالی محل پنهان نمانده، از دید او هم پنهان نبوده است. پس چرا مستاجر مشکوک خود را با وجود یک سال رفت و آمد خانواده شیما و حرف و حدیث‌های ربوده شدنش جواب نکرده بود؟

مادر شیما می‌گفت در این مدت که دنبال ردی از دخترش بوده است بار‌ها با این زن حرف زده است. چرا اینقدر اصرار دارد بهلول را نمی‌شناسد؟ و اگر نمی‌شناسد چرا اصرار به دروغ بودن ماجرا دارد؟

یکی از همسایه‌ها زیر گوشمان گفت: «بهلول به این خانم می‌گفت خاله!»

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربحث ترین عناوین