counter create hit زندگی‌های متلاشی‌شده و مهارت‌هایی که دیگر نسل به نسل منتقل نمی‌شوند
۰۶ بهمن ۱۳۹۲ - ۰۸:۱۲
کد خبر: ۳۸۵۳۹
بررسی لزوم آموزش مهارت‌های زندگی به نسل جدید؛

زندگی‌های متلاشی‌شده و مهارت‌هایی که دیگر نسل به نسل منتقل نمی‌شوند

پس از طلاق هم تا مدت‌ها برایم ایمیل و پیامک می‌فرستاد، اما من واقعاً از زندگی با او زده شده بودم. بعد از یک سال هم به پیشنهاد مادرش با دختری ازدواج کرد. الان واقعاً پشیمانم...فکر می‌کنم مشکلم این‌قدر‌ها هم بزرگ نبود که غیرقابل حل باشد.

به موازات افزایش آمار طلاق در سال‌های اخیر، بحثی به نام "مهارت‌های زندگی" به دغدغه کارشناسان اجتماعی و فرهنگی تبدیل شده است. چندی پیش نیز رئیس مرکز مطالعات و پژوهش‌های راهبردی وزارت ورزش و جوانان از رشد 5 درصدی طلاق در کشور و رشد 2 درصدی ازدواج در تهران در شش ماهه اول سال 91 نسبت به شش ماهه اول سال گذشته خبر داد و خاطرنشان کرد که اگر تمهیدات لازم توسط خانواده‌ها و مسئولان انجام نگیرد، این روند افزایشی بیشتر خواهد شد.

  به گزارش سرویس زنان و خانواده خرداد و به نقل از مهرخانه, روند افزایشی طلاق در کنار انواع آسیب‌های دیگری که خانواده ایرانی را تهدید می‌کند، مانند طلاق عاطفی، خشونت‌های خانگی، کودک‌آزاری، اعتیاد و مسائلی از این دست که برخی نیز تا حدودی ناشی از همان عدم آگاهی نسبت به مهارت‌های زندگی است، همگی حاکی از وجود کمبودی در دانسته‌ها و آگاهی‌های نسل جوان است. اما چگونه است که تا دیروز بدون آنکه کسی حرف از مهارت‌های زندگی بزند، جوان‌ها اتفاقاً در سنین پایین‌تر وارد زندگی مشترک می‌شدند و سال‌ها به مدیریت و حل و فصل مسائل خانواده خویش به بهترین نحو اقدام می‌کردند و امروزه با وجود تحصیلات دانشگاهی هم نمی‌توانند؟

در واقع قصه از جایی شروع شده که نسل جوان امروز ما در پیشبرد زندگی مشترک و حتی زندگی شخصی خویش ناتوان بوده؛ چراکه اساساً برای زندگی با جنس مخالف در زیر یک سقف تربیت نشده‌اند و در عوض برای مطالبه انواعی از خواسته‌های رنگارنگ و خودخواه و خودبین بودن تربیت شده‌اند که همین هم موجبات سرخوردگی در زندگی‌ زناشویی و ارتباطات بین فردی را میان آنها ایجاد کرده است.

آموزش‌هایی که دیگر نسل به نسل منتقل نمی‌شود
سمانه 32 ساله، مهندس شرکت نفت و مجرد است. از کلمه مطلقه خوشش نمی‌آید و می‌گوید دلیل ندارد به هر کسی بگوید 3 سال است طلاق گرفته است. در مورد دلایل طلاقش می‌گوید: "عدم تفاهم دلیلی بود که ما در دادگاه به‌خاطر آن از هم جدا شدیم. همسر سابقم خیلی کار می‌کرد. تقریباً در همه مهمانی‌ها غایب بود حتی خانه خودمان. در برخی مسائل جزیی زندگی هم با هم تفاوت عقیده داشتیم و یک سری مسائل ریز و درشت دیگر... آن موقع همه دوستانم به من پیشنهاد طلاق می‌دادند و می‌گفتند چطور با چنین کسی زندگی می‌کنی؟ خودشان هم در زندگی مشکل داشتند، اما می‌گفتند به اجبار ادامه می‌دهیم و بچه و ...اما تو که مشکلی نداری جدا شو!"

سمانه تنها یک سال پس از جدایی، از درخواست طلاقش و البته پذیرش مرد و طلاق سریعی که برایشان اتفاق می‌افتد، پشیمان می‌شود، اما مرد پس از مدت کوتاهی ازدواج کرده است. "پس از طلاق هم تا مدت‌ها برایم ایمیل و پیامک می‌فرستاد، اما من واقعاً از زندگی با او زده شده بودم. بعد از یک سال هم به پیشنهاد مادرش با دختری ازدواج کرد. الان واقعاً پشیمانم...فکر می‌کنم مشکلم این‌قدر‌ها هم بزرگ نبود که غیرقابل حل باشد. شاید کمی ‌صبر و گذشت و پادرمیانی خانواده‌ها، شاید مراجعه به مشاور خبره و روانشناسی که واقعاً کمک‌کننده باشد، شاید اگر ساده‌ترین چیزهایی که تازه الان پس از یک شکست یاد گرفته‌ام را آن موقع بلد بودم، الان بچه هم داشتم! آن موقع چند مشاور رفتم، اما متأسفانه نتوانستند کمک کنند. خانواده‌ها هم که خودشان را کنار کشیدند." سمانه و همسر سابقش فقط دو سال با هم زندگی کردند.

قدیم‌تر‌ها یعنی حدود 30-20 سال پیش، مهارت‌های زندگی بدون آنکه دارای اسم مشخص پرطمطراقی باشد، شیوه‌های ساده زندگی بود که بدون آنکه نیاز به دوره و کلاس خاص و رسمی‌ باشد، توسط مادران و پدران به فرزندان در طی زندگی آموزش داده می‌شد. با اینکه سن ازدواج پایین بود و افراد معمولاً تحصیلات چندان عالیه‌ای هم نداشتند، بسیاری از رموز گران‌بهای زندگی در کنار جنس مخالف را می‌آموختند. صبوری و گذشت و "نیم‌من" بودن را جزیی از زندگی می‌دیدند و طلاق گرفتن اولین و آخرین راه‌حل زندگیشان نبود.

مادرها و پدرها هم به‌جای آنکه چوب لای چرخ زندگی فرزندنشان بگذارند و به محض مشاهده علائم ناراحتی و پژمردگی در عزیزدردانه‌هایشان به آنها پیشنهاد طلاق بدهند، پادرمیانی می‌کردند و وسط ماجرا را می‌گرفتند و خصوصیات برجسته و مثبت عروس یا دامادشان را به فرزندشان یادآوری می‌کردند تا دوباره زندگی‌شان دلنشین شود. حتی خصومت‌های سنتی میان مادرشوهر و عروس هم در نهایت به جدایی ختم نمی‌شد، چون با وجود همه "مادرشوهری‌ها" باز هم در نهایت هیچ مادری راضی به برهم خوردن زندگی فرزندش نبود.

حالا اما چند دهه‌ای گذشته است. خانواده‌ها نه تنها دیگر مهارت زندگی به فرزندان نیاموخته و نمی‌آموزند، بلکه تنها رسالتشان را ثبت‌نام فرزند در کلاس‌های مختلف آموزشی و بهترین مدارس برای کسب رتبه خوب در کنکور می‌دانند. حالا دختران و پسران تا میانه‌های دهه 20 زندگی، همه‌چیز می‌دانند و یاد می‌گیرند جز مهارت‌های ساده زندگی در کنار جنس مخالف و خانواده همسر؛ آموزه‌هایی که به شدت کاربردی و نتیجه‌بخش بودند و هم از جدایی زوج‌ها جلوگیری می‌کرد و هم زندگی‌ها را شیرین‌تر و به‌همین دلیل هم کسی معنی طلاق عاطفی را نمی‌دانست.

رضا 29 ساله و دندانپزشک است. یک سال از جدایی‌اش می‌گذرد و هنوز نتوانسته به دختر دیگری برای ازدواج فکر کند، اما حاضر هم نیست برای رجوع پیش‌قدم شود. در مورد دلیل جدایی‌اش می‌گوید: "همیشه خیلی به خانواده‌ام وابسته بودم. اولین مشکل زندگی‌مان هم همین بود. از دوری پدر و مادرم عذاب وجدان داشتم، با اینکه نه تنها فرزندشان هستم و نه خیلی از هم دور بودیم. اما جمعه صبح‌ها دلم می‌خواست اول بروم و سری به آنها بزنم. همسرم همیشه از این همه توجه و وابستگی‌ام به خانواده و مادرم شاکی بود. مرتب جر و بحث داشتیم و احساس می‌کردم می‌خواهد مرا از خانواده‌ام جدا کند. حالا که از دور به ماجرا نگاه می‌کنم، می‌بینم شاید هم واقعاً حق با او بوده است. الان دیگر این همه احساس وابستگی و نیاز به خانواده‌ام ندارم."

پیش‌ترها راه و رسم زندگی و شوهرداری/ زن‌داری آن‌چنان در متن زندگی و روان به فرزندان منتقل می‌شد، که اساساً نفهمیدیم کجا قطع شده است. شاید از همان وقتی که مادران و پدران همه مسئولیت‌ها را از فرزندان در خانه گرفتند و تنها خواسته‌شان را در درس خواندن و نمره خوب آوردن خلاصه کردند. شاید آن زمان که به‌جای دورهمی‌های خانوادگی و گپ و گفت‌های مادر-دخترانه و پدر- پسرانه، تلویزیون و ماهواره و اینترنت و موبایل، مهم‌ترین سرگرمی ‌اعضای خانواده شد. نتیجه این تغییرات در سبک زندگی و سطح روابط اعضای خانواده و والدین و فرزندان، این شد که حالا مشکلات اصلی جامعه عدم تمایل به ازدواج و افزایش آمار طلاق در جامعه شده است. نسل جوانی که دیروز در کودکی و نوجوانی نه کودکی کرده است و نه نوجوانی، و فقط درس خوانده؛ حالا در آستانه جوانی و در بدو ورود به زندگی مشترک یادش آمده بازی‌های نکرده دوران کودکی را مرور کند و این‌چنین زندگی و آینده خود و دیگری را به بازی بگیرد.

آیا مشاوره و مراجعه به روانشناس توانسته جای ریش‌سفیدان فامیل را بگیرد؟
وجوه مختلف زندگی مدرن همه جوانب زندگی را دگرگون کرده است. افراد نه در کودکی بازی می‌کنند، نه در نوجوانی آموزه‌های زندگی کردن یاد می‌گیرند و نه در جوانی زندگی می‌کنند؛ بلکه حالا ارزش و افتخار تنها در مدرک خلاصه می‌شود و خانواده فرزندانشان را به مثابه آیینه افتخارات خانواده در نظر می‌گیرند و تنها توقعشان افتخارآفرینی فرزندان در زمینه تحصیلات عالیه برای خانواده است. نه پسران مانند مردان قدیم راه و رسم زن‌داری بلدند و نه دختران راه و رسم شوهرداری. بر همین اساس هم نه تنها والدین قبل از ازدواج به فرزندانشان حداقل‌های زندگی زناشویی را یاد نمی‌دهند، بلکه حتی پس از ازدواج هم بیشتر سعی در فصل رابطه دارند تا وصل آن؛ چراکه نمی‌توانند اندک سختی و ناراحتی را در فرزندشان ببینند. حل و فصل مشکلات زوجین جوان، وظیفه‌ای بود که قدیم‌تر‌ها بر دوش بزرگ‌ترهای خانواده و ریش‌سفیدانی بود که هم حرفشان حجت بود و هم دلشان به دنبال وصل رابطه.

رضا مشکلات ریز و درشت دیگری را هم به عنوان دلایل جدایی‌شان عنوان می‌کند: "هردویمان لجباز و یک‌دنده بودیم. انگار سر همین لجبازی هم طلاق گرفتیم که به هم ثابت کنیم می‌توانیم از هم جدا شویم. با هر بحث و جدلی روی دنده لج می‌افتادیم و با اینکه اصل بحث تمام شده بود، اما حداقل تا یک هفته‌ای ادامه می‌دادیم. مادرم و خانواده‌ام هم در این جریان بی‌تأثیر نبودند. مرتب این حس عذاب وجدان را به من القا می‌کردند. احساس می‌کردم باید مدام بین زن و مادرم یکی را انتخاب کنم و قطعاً هم باید مادرم باشد. حالا تازه فهمیده‌ام قرار نیست در زندگی و قلب آدم، کسی جایگزین کس دیگری شود؛ هر کس جای خودش را دارد. حالا تازه احساس می‌کنم برای زندگی‌ام کم گذاشتم. زندگی مشترک ملزوماتی داشته که من به آن پایبند نبودم و انگار به‌جای همسرم با خانواده‌ام ازدواج کرده‌ام. کاش این وسط کسی برای از سر گرفتن رابطه دوباره با همسرم واسطه می‌شد."

با عوض شدن مظاهر زندگی، الزامات و مقتضیات آن هم تغییر کرده است. حالا به جای مهارت‌هایی که باید در خانواده و طی سال‌ها منتقل می‌شده، به دنبال کلاس‌ها و آموزش‌های عمومی ‌هستیم و به جای پادرمیانی بزرگ‌تر‌ها، دنبال مشاور خوب می‌گردیم. اما اینکه آیا واقعاً در این آشفته بازار همه مشاورین و کارشناسان علوم رفتاری و روانی امکان حل و فصل مشکلات جوانان را دارند یا خیر؛ و اینکه هزینه‌های نه چندان ارزان آنها همچنان از خدمات بیمه‌ای محروم است و این خود دلیلی بر عدم مراجعه جوانان شده است؛ و در نهایت این موضوع که هنوز اساساً فرهنگ مراجعه به مشاور و روانشناس در زندگی نیمه‌سنتی و نیمه‌مدرن ما جا نیفتاده است؛ همگی از جمله دلایلی است که نتوانسته مراجعه به مشاور را جایگزینی برای ریش‌سفیدی‌های مادران و پدرانی کند که بزرگ‌ترین گره‌های زندگی زوجین را به راحتی باز می‌کردند.

اهمیت یادگیری مهارت‌های زندگی در دنیای جدید
در چنین شرایطی که افراد از آموزه و نصیحت‌های خانواده محروم شده‌اند و بهترین سال‌های عمرشان را پشت نیمکت‌ها به یادگیری ریاضی و علوم و ... می‌پردازند، کارشناسان چاره حل مشکلات روزافزون روابط زوجین را در آموزش‌های آکادمیک و دولتی به کودکان و جوانان می‌دانند.

فاطمه عزیززاده، روان‌شناس و مشاور خانواده، آموزش مهارت‌های زندگی برای ورود به زندگی مشترک را امری لازم و واجب دانسته و معتقد است: طبق پکیجی که در دنیا وجود دارد و با توجه به هزينه‌هاي مالي و انساني زياد در سطح پيشگيري ثانويه و ثالث، صاحب‌نظران و متخصصان حيطه بهداشت رواني جهان سعي كردند تمام كوشش و توجه خود را حول محور برنامه‌هاي پيشگيري در سطح اول متمركز سازند. بر همين اساس برنامه پيشگيري موسوم به آموزش مهارت‌هاي زندگي از سوي سازمان بهداشت جهاني ( WHO) طراحي شده که به طور کلی مهارت‌های اصلی که آموزش آنها برای زندگی در جامعه در کل و زندگی مشترک به طور اخص لازم و اساسی است، شامل توانایی تصمیم‌گیری، 2.  توانایی حل مسئله، 3. توانایی تفکر خلاق، 4. توانایی تفکر نقادانه، 5. توانایی رابطه مؤثر، 6.  توانایی برقراری روابط بین فردی سازگارانه، 7. توانایی آگاهی از خود، 8. توانایی همدلی با دیگران، 9. توانایی مقابله با هیجان‌ها، 10. توانایی مقابله با استرس‌ها و 11. مدیریت خشم، می‌شود.

وی در ادامه تصریح کرد: بر همین اساس لازم است این مهارت‌ها از دوران کودکی و از دبستان به کودکان آموزش داده شده و با شیوه‌های مخصوص کودکان توسط مربیانی که برای این تدریس پرورش داده شده‌اند، در دبستان‌ها برگزار شود. البته همان‌طور که می‌دانید در حال حاضر چند سالی است که کتابی به نام "مهارت‌های زندگی" تدوین شده و در برخی از دبیرستان‌ها تدریس می‌شود که برای آن از چند سال پیش مربیانی توسط آموزش و پرورش دوره دیده‌اند. البته این طرح همچنان به صورت محدود و غیرفراگیر برگزار می‌شود.

این کارشناس‌ارشد روان‌شناسی بالینی همچنین افزود: مربیان این کتاب‌ها به طور سیستماتیک آموزش ندیده‌اند و تدوین این کتاب‌ها هم به صورت کامل و جامعی انجام نگرفته است. ضمن آنکه به صورت گزینشی و در برخی از دبیرستان‌ها تدریس می‌شود. در حالیکه لازم است این آموزش‌ها از دبستان شروع شده و به صورت فراگیر تمام اصول مهارت‌های زندگی را با شیوه‌های مخصوص کودکان و توسط مربیان حرفه‌ای آموزش دهند. برای مثال برخی از این مهارت‌ها، مهارت‌های ثانویه است که لازم است پس از مهارت‌های دیگر آموزش داده شود (مانند مهارت تفکر خلاق و تفکر نقادانه)، اما برخی دیگر مهارت‌های اساسی است که حداقل‌های آگاهی برای ورود به زندگی مشترک است(مانند مهارت‌های ارتباطی، مدیریت خشم و مهارت حل مسئله).

وی همچنین به نقش مهم آموزش و پرورش و وزارت علوم در اجرای این طرح‌ها اشاره کرد و اظهار داشت: برای آنکه دولت هزینه‌های ناشی از آسیب‌های اجتماعی در معرض خانواده را کاهش دهد، لازم است در سطح پیشگیری به برگزاری این کلاس‌ها در مدرسه برای کودکان اقدام کرده و پس از آن نیز برای نسل جوان در دانشگاه وزارت علوم چند واحد درسی برای آموزش این مهارت‌ها به جوانان به صورت اجباری در نظر بگیرد. همان‌طور که می‌دانیم بیشتر ازدواج‌ها در سنین بالای 18 سال رخ می‌دهد و از این منظر آموزش‌های اجباری دانشگاهی بسیار می‌تواند مؤثر باشد.

عزیززاده همچنین به به برگزاری و فراگیری کلاس‌ها و کارگاه‌های آموزشی مهارت‌های زندگی که به صورت آزاد برگزار می‌شود اشاره کرد و ادامه داد: همچنین این کارگاه و دوره‌های آموزشی نیز می‌تواند تأثیرگذار باشد، اما به دلیل اختیاری بودن و داشتن هزینه‌های نه چندان کم نمی‌توان به آنها اطمینان داشت. به همین دلیل لازم است دوره‌هایی فراگیر، اجباری و رایگان؛ مانند آموزش 2 ساعته مسائل زناشویی پیش از عقد که اجباری و رایگان است، برای آموزش مهارت‌های زندگی به زوجین پیش از ازدواج در نظر گرفته شود تا از هزینه‌های آسیب‌هایی که در معرض روابط زوجین قرار دارد، کاسته گردد. در این کلاس‌ها می‌توان حداقل چند مهارت اساسی لازم برای ورود به زندگی مشترک را به زوجین آموزش داد.

این مشاور خانواده در نهایت خاطرنشان کرد: در این زمینه اقداماتی توسط مؤسسات خصوصی صورت گرفته که متأسفانه برای آن تبلیغاتی وجود ندارد.

در واقع آموزش مهارت‌های زندگی برای زوجین؛ هم در نقش همسری و والدی و هم در دیگر سطوح برای داشتن مهارت‌های ارتباطی در زمینه دوستی و همکاری، امری لازم و واجب است و داشتن این مهارت‌ها باعث تسهیل این ارتباطات و مثبت‌تر بودن نتایج آنها می‌شود.

آموزش مهارت‌های زندگی در سراهای محله و مساجد
با توجه به ازبین رفتن ساختارهای سنتی در انتقال مهارت‌ها و توانایی‌های لازم برای داشتن ارتباطات مثبت و مؤثر در روابط زناشویی و دیگر شئونات زندگی، و عدم وجود افرادی برای حل و فصل مشکلات جوانان، به نظر می‌رسد لازم است به غیر از آموزش و پرورش و آموزش عالی، از دیگر پتاسیل‌های موجود مانند مساجد و سراهای محلات برای همگانی‌شدن این آموزش‌ها و در دسترس بودن مشاورین خبره و باتجربه برای حل مسائل زوجین استفاده کرد.

طرح همیار خانواده امسال برای نخستین بار از طرف اداره کل امور بانوان شهرداری استان تهران در سراهای محله طراحی و اجرا شد و با وجود آنکه برنامه‌های آن در 6 ماهه نخست امسال به پایان رسید، تا رسیدن به هدف نهایی‌اش همچنان ادامه خواهد داشت. هدف نهایی این طرح سازماندهی پایگاه همیار خانواده در هر محله است.

مدیر امور بانوان منطقه یک شهرداری تهران در گفتگو با خبرنگار مهرخانه در این خصوص گفت: هدف اصلی طرح "همیار خانواده" تحکیم بنیان خانواده است و برنامه‌های اصلی آن اجرای کارگاه‌های آموزشی متعدد در هر محله بر حسب نیازسنجی‌های تحقیقاتی بود. این تحقیقات که از قبل در محلات اجرا شده و به نیازسنجی خانواده‌ها پرداخته بود، بر حسب نیاز، موضوعات مختلفی همچون مشکلات رفتاری زوجین، روابط والدین و فرزندان، ناسازگاری‌های جنسی و... را در کارگاه‌های آموزشی سطح محلات مورد بحث و آموزش قرار می‌داد. ضمن آنکه کلیه کارگاه‌های این طرح در طی سه ماه در محلات شهر تهران برگزار شد.

طرح "پایگاه همیار خانواده"، دارای شعار "محله بدون طلاق" است. از این منظر شاید یکی از بهترین راهکارها برای حل اختلافات میان زوجین و پیشگیری از آمار طلاق، راهبردهای محلی و استفاده از ظرفیت‌های محله برای ارائه مشاوره به خانواده‌ها باشد. چنانچه در گذشته نیز این ریش‌سفیدان محلی و بزرگان فامیل و محله بودند که در مواقع بحرانی به کمک زن و شوهرها آمده و سعی در حل اختلافات آنها داشتند. با از بین رفتن ساختارهای سنتی در محلات و کاهش ارتباطات میان خانواده‌ها در محلات به عنوان محصول زندگی نیمه‌مدرن و آپارتمان ‌شینی، این ظرفیت‌ها از میان رفت.

اما با بازتولید همان ساختارها در قالب‌های جدید مانند سراهای محله به عنوان محلی برای جمع شدن افراد محله، آشنایی با یکدیگر و استفاده از خدمات آموزشی و مشاوره‌ای، شاید بتوان امیدوار بود گامی ‌‌مثبت در راستای کاهش آمار طلاق برداشته شود. ضمن آنکه خدماتی که در سراها ارائه می‌شود، دارای قیمت‌های بسیار پایین‌تری نسبت به موارد مشابه بوده و این موضوع علاوه بر نزدیک بودن آن به محل زندگی افراد، همگی از جمله دلایلی هستند که امید به سازنده و مؤثر بودن چنین طرح‌هایی را افزایش می‌دهد.

همچنین 29 تیر ماه سال جاری مدیر کل برنامه‌ریزی و تعالی خانواده وزارت ورزش و جوانان، از اجرای طرح "آموزش زوجین در مساجد"  خبر داد و گفت: با اعلام آمادگی اداره کل ورزش و جوانان استان تهران، این طرح به زودی اجرایی خواهد شد.

مسعود امینی با اشاره به اینکه طرح آموزش رایگان زوجین در حوزه ازدواج و طلاق ابتدا در چند استان اجرا خواهد شد، افزود: در ابتدا در استان تهران به صورت پایلوت، این طرح اجرا شده و پس از عملیاتی شدن آن با تهیه بسته‌های آموزشی این اقدام در چند استان‌ همچون البرز، قم، خراسان رضوی، اصفهان، خوزستان، آذربایجان‌ و فارس اجرا خواهد شد.

البته 28 آبان خبر از توقف طرح آموزش زوجین در مساجد تهران قبل از اجرا رسید و بر آن اساس معاون فرهنگی و امور جوانان استان تهران از توقف موقت اجرای طرح آموزش‌های مهارت‌های فرهنگی به زوجین در مساجد تهران خبر داد. معاون فرهنگی و امور جوانان استان تهران گفت: تمام هماهنگی‌ اقدامات برای اجرایی‌شدن طرح‌ دوره‌های آموزشی زوجین در مساجد انجام شده بود و حتی تفاهم‌نامه‌ای نیز با حوزه علمیه برای اجرای این طرح نیز منعقد شده است؛ اما دقیقاً زمانی که بنا بود اعتبار به این مراکز پرداخت شود، بخش مالی اداره کل ورزش و جوانان استان تهران دچار یک مشکل قانونی نه فقط برای این طرح، بلکه به شکل کلی در تمام سطوح شهر پیش آمد و طرح موقتاً اجرایی نخواهد شد.

معاون فرهنگی و امور جوانان استان تهران با تأکید بر اینکه قطعاً مطابق تفاهم‌نامه اعتبار واریز خواهد شد، گفت: این طرح موقتاً اجرایی نخواهد شد؛ اما قطعاً پس از رفع مشکلات قانونی، اعتبار به حساب مساجد واریز و طرح اجرا خواهد شد؛ اما زمان آن را نمی‌توان پیش‌بینی کرد.

سخن آخر
در نهایت آنکه باید اشاره کرد گرچه لزوماً تمام زندگی‌هایی که به شیوه‌های سنتی ادامه می‌یافتند، مثبت و خوشایند نبودند، و اگرچه اساساً امکان طلاق برای ترک موقعیت‌های ناخوشایند زندگی ایجاد شده و به طور کلی نمی‌توان تمام رسومات و سبک‌های زندگی در گذشته را مورد مدح و ستایش قرار داد، اما مواجه شدن با آمارهای بالای طلاق در سال‌های اخیر و به دنبال آن آسیب‌های ثانویه‌ای که پس از جدایی به زندگی افراد وارد می‌شود، همگی از جمله دلایلی است که احساس نیاز به ایجاد راه‌حلی برای کاهش آمار طلاق‌های عاطفی و حقوقی را بیشتر می‌کند.

در واقع زندگی جدید الزامات و اقتضائاتی دارد که لازم است افراد برای مواجه با آن آماده و آشنا شوند. اگر تا دیروز تمام وجوه زندگی ساده‌تر بود، امکان ارتباطات میان افراد کمتر بود و به‌طور کلی آموزش‌های نسلی برای زندگی خوب داشتن کفایت می‌کرد، امروزه با انبوهی از تکنولوژی‌های مدرن در زندگی روزمره روبه‌رو هستیم که نیازمند آموزش‌های درخور هستند.

خرید آنلاین
عی بابا صفحه خبر
ویزا کانادا
کارن تجارت
اسنپ دکتر صفحه خبر
پرواز بیتاسیر
اکومگ2
اکومگ2
اکومگ2
اکومگ2
اکومگ2
اکومگ2