سرویس سیاسی خرداد: در بامداد اول ژوئن ۲۰۲۵، هنگامی که آرامش روسیه در دل ژرفای خاک خود بیپایان بهنظر میرسید، ارتش اوکراین ورق بازی را برهم زد. نه با موشکهای مافوق صوت یا جنگندههای فوقپیشرفته بلکه با پهپادهایی که شاید هرکدام هزینهای کمتر از هزار دلار داشتند. عملیات «تار عنکبوت» ـ برنامهریزیشده توسط سازمان امنیت اوکراین ـ اثبات کرد که در عصر فناوری، امنیت ملی مفهومی شکننده و متکی بر نرمافزارها، ابتکار و طراحی نامتقارن است.
به گزارش خرداد؛ در مرکز این عملیات، چیزی قرار داشت که اگر نمیدانستیم چه مأموریتی در خود دارد ممکن بود آن را با یک اتاقک ابزار در باغچه مادربزرگ اشتباه بگیریم. خانههایی کوچک، چوبی، پیشساخته و روستایی که روی کامیونهای معمولی سوار شده بودند. همین لانچرهای به ظاهر بیخطر، نقش محوری در یکی از گستردهترین حملات پهپادی تاریخ معاصر ایفا کردند؛ حملهای که در آن ۱۱۷ پهپاد FPV به طور هماهنگ از پنج نقطه مختلف به پایگاههای هوایی روسیه یورش بردند.
ساختار این لانچرها بهنحوی بود که در سکوت کامل عمل میکردند. هر کابین، مجهز به سقف موتوردار و پنل خورشیدی، پهپادی را در فاصلهای حدود ۲۰ سانتیمتری از سقف پنهان میکرد. سازوکاری ساده اما هوشمند، با ریل و براکت مخصوص، پرندهها را بدون جلب کوچکترین توجهی به آسمان میفرستاد. این خانههای استتاری، دو نقش اساسی ایفا میکردند: هم پرتابگر بودند و هم شارژر. یک همافزایی لجستیکی-عملیاتی که امکانپذیر بودن پرتاب همزمان دهها پهپاد را ممکن ساخت.
اما ابعاد حیرتانگیز این عملیات تنها به طراحی خلاقانهاش محدود نمیشد. تصاویر ماهوارهای و منابع اطلاعاتی بعدی نشان دادند که در این حمله، دستکم سه مدل از هواپیماهای استراتژیک روسیه ـ شامل Tu-95، Tu-22M3 و هواپیمای هشدار زودهنگام A-50 ـ آسیب جدی دیده یا نابود شدهاند. ارزش هرکدام از این هواپیماها، صدها میلیون دلار برآورد میشود، اما در مقابل، مجموع هزینه تجهیزات بهکاررفته توسط اوکراین، بهزحمت به چند صد هزار دلار میرسید. این نسبت نابرابر، چکیدهی همان مفهوم جنگ مدرن است: هوش، جایگزین هزینه شده، و تکنولوژی ارزان اما هدفمند، جای ماشینهای عظیم را گرفته است.
در واقع، این عملیات نهفقط رویدادی نظامی، که بیانیهای تکنولوژیک و فلسفی بود. جایی که پدافندهای کلاسیک در برابر حملهای که از دل یک خانه چوبی روستایی برخاسته، فلج شدند. این همان «مخفیکاری در معرض دید» است که تعاریف امنیت و تهدید را واژگون میکند. حالا دیگر جبهه جنگ لزوماً سنگر و خاکریز و پایگاه نیست؛ ممکن است در حاشیه یک جاده یا پشت انبار کود در یک روستا، سکویی پنهان برای پرتاب مرگ آماده شده باشد.
نکته تأملبرانگیز دیگر، واکنش روسیه پس از این حمله بود. در روز بعد، تصاویر متعددی منتشر شد که نشان میداد مقامات نظامی روس، برای جلوگیری از شناسایی هوایی، لاشه یا بدنه هواپیماهایشان را با تایر و پارچه پوشاندهاند. اقدامی که نشان میدهد آنها تهدید هوش مصنوعی و الگوریتمهای بینایی ماشین را جدی گرفتهاند. چراکه برخی از پهپادهای بهکاررفته در این عملیات به احتمال زیاد از سیستمهای تطبیق تصویر و یادگیری ماشینی بهره میبردند؛ الگوریتمهایی که برای شناسایی و هدایت، نیازی به ارتباط رادیویی ندارند و در نتیجه، امکان اختلال یا ردیابی آنها به حداقل میرسد.
از این منظر، «تار عنکبوت» فقط نامی برای یک عملیات نبود، بلکه استعارهای دقیق از تاکتیکهای اوکراین در جنگ اطلاعات و تکنولوژی بود: شبکهای بیصدا، پنهان، اما مرگبار. خانههای چوبی کوچک به گرههایی از این تار بدل شده بودند؛ گرههایی که اگرچه در نگاه اول بیخطر مینمودند اما در باطن، پیام جنگی مدرن را فریاد میزدند.
این عملیات نشان داد که مرز میان نوآوری و قدرت نظامی دیگر همان خطهای قدیمی نیست. اوکراین با امکانات محدود اما خلاقیت بالا توانست ضربهای عمیق و روانی به یکی از قدرتمندترین ارتشهای جهان وارد کند. اگر در گذشته نماد قدرت بمبافکنهای عظیم و زیردریاییهای اتمی بودند، امروز یک لانچر پنهانشده در اتاقک چوبی میتواند قواعد بازی را عوض کند. در جهانی که فناوری هر روز مرزهای تازهای را درمینوردد، مفهوم امنیت ملی نیز بهسرعت در حال پوستاندازی است. دیگر نمیتوان با تکیه بر دیوارهای بتنی، سنگرهای سنتی یا شبکههای کلاسیک پدافند از داراییهای حیاتی یک کشور در برابر تهدیدها محافظت کرد. بهویژه در عصر ریزپرندهها، اینترنت اشیا و هوش مصنوعی، زیرساختهای راهبردی نه فقط از بیرون بلکه از درون نیز در معرض خطرند.
برخی کشورها که پیشتر تجربهی مواجهه با تهدیدات فناوریمحور را داشتهاند، سالهاست با این واقعیت مواجه شدهاند که حمله لزوماً بهمعنای ورود ستون زرهی دشمن از مرزها نیست. کافی است حلقهای کوچک در ساختار مدیریتی، اطلاعاتی یا صنعتی دچار غفلت یا نفوذ شود تا راه برای وارد آوردن ضربات عمیق، بدون حتی شلیک یک گلوله هموار گردد.
عملیاتهای ترکیبی و چندلایه که از فناوریهای سبک و کمهزینه استفاده میکنند میتوانند زنجیرهی واکنش و تصمیمسازی را در لحظهای بحرانی مختل کنند. در چنین شرایطی دشمن نیاز به ارتش کلاسیک یا پرتاب موشکهای دوربرد ندارد؛ کافی است نقاط کور و شکافهای درونی هدف را بشناسد. این تهدید ماهیت تازهای از جنگ است که کمتر بهمعنای تقابل آشکار نظامی و بیشتر بهمثابه مهندسی فروپاشی موقت ساختار تصمیمگیری معنا مییابد.
برخی کشورها نسبت به این خطر، حساسیت بیشتری نشان داده و سعی کردهاند با تجدید ساختار دفاعی خود از منطق سنتی حفاظت عبور کنند. اما حتی در این موارد نیز چالشهایی باقی میماند: نبود هماهنگی میان نهادها، سطح پایین آموزش نیروهای کلیدی در مواجهه با تهدیدات سایهوار و مهمتر از آن زیرساختهایی که با منطق چند دههی گذشته طراحی شدهاند و تاب آوردن در برابر جنگهای نرمافزارمحور و ترکیبی را ندارند.
افزون بر این، فضاهای پرآسیب و دسترسیهای غیرمجاز هرگونه استراتژی مقابله را، با خطر بیاثر شدن مواجه میکند. گاهی حتی بهترین برنامهریزیها در برابر سهلانگاریهای کوچک یا منافذ کنترلی که دیده نمیشوند فرومیپاشد. در چنین بسترهایی، تهدیدات تکنولوژیک نه بهعنوان یک احتمال دور بلکه بهمثابه بخشی از واقعیت امنیتی روزمره باید در نظر گرفته شود. این تهدید، تهدیدی بیصدا و بیپرچم است. نه لشکر دارد، نه هواپیمای شکاری اما قدرتش در آن است که همزمان با بحرانهای اقتصادی، فشارهای روانی یا آشفتگیهای مدیریتی خود را نشان میدهد؛ و در چنین زمانهایی است که ضربهپذیریِ کشورهایی که ساختار امنیتیشان بر نظم قدیم استوار است بیش از همیشه نمایان میشود.
به نظر میآید جنگهای آینده در جهان، پیش از آنکه در آسمان آغاز شود، از اتاق فرمانها، تاسیسات حیاتی، سرورهای مرکزی و فرودگاههای بیدفاع آغاز خواهد شد. و از همه خطرناکتر، از درون. شاید در همین تصویر نهایی است که باید پرسید: آیندهی جنگها در کدام خانهها پنهان شدهاند؟ آیا فناوری، ما را به سمت صلح سوق میدهد یا صرفاً شکل جنگ را تغییر میدهد؟ آیا این ققنوسهای بینام که در آسمان روسیه پرواز کردند، نویدبخش الگویی تازهاند یا سایهای هولناک از جهانی که در آن مرگ میتواند از دل آرامترین چیزها برخیزد؟