اگرچه روسیه عموماً با ایده یک ایران دارای سلاح هستهای مخالفت کرده است—مسکو تهدیدهای ایران برای خروج از معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) را محکوم کرده است—اما مسکو با مهارت از موقعیت برجسته خود در سازمان ملل و نزدیکی به ایران بهعنوان ابزاری برای مذاکره در روابطش با غرب استفاده کرده است.
«فروم بین المللی خلیج فارس» در مقالهای به بررسی روابط ایران و روسیه بعد از جنگ ۱۲ روزه پرداخته که در ادامه آمده است.
عملیات نظامی (تجاوز) ایالات متحده و اسرائیل علیه ایران که با حملات آمریکا به تأسیسات هستهای ایران در ۲۲ ژوئن به پایان رسید، روسیه را در موقعیت ژئوپلیتیکی نامطلوبی قرار داده است.
مسکو پیشتر با سقوط بشار اسد در سوریه در دسامبر ۲۰۲۴ یکی از حیاتیترین شرکای استراتژیک خود را از دست داده بود. در صورتی که با یک ایران ضعیفتر شریک باشد، مسکو میتواند با چالشی بسیار بزرگتر در توانایی خود برای تأثیرگذاری بر تحولات خاورمیانه مواجه شود.
یک شریک نزدیک، نه متحد
با توجه به شکاف روسیه با اتحادیه اروپا و ایالات متحده بر سر اوکراین، مسکو به شدت نیاز دارد تا شراکتهای اقتصادی و استراتژیک جدیدی در خاورمیانه و آسیا بسازد. در این راستا، ایران نقش ایدئولوژیک و عملی مهمی برای کرملین ایفا میکند.
بهعنوان مثال، تضعیف جمهوری اسلامی میتواند بر مسیر حمل و نقل بینالمللی شمال-جنوب (INSTC) که روسیه را به خاورمیانه متصل میکند، تأثیر بگذارد. این پروژه در سالهای گذشته با مشکلاتی—بهویژه مالی—روبهرو بوده است.
علیرغم تضمینهای اخیر، سایه تشدید نظامی بیشتر میتواند کار بر روی بخش ۱۶۲ کیلومتری راهآهن رشت-آستارا در مرز ایران و جمهوری آذربایجان را پیچیده کند و به اقتصاد روسیه که تحت فشار تحریمهای بینالمللی است، ضربه وارد کند.
جنگ ۱۲ روزه اخیر همچنین همکاریهای نظامی دوجانبه بین تهران و مسکو را که از زمان تهاجم روسیه به اوکراین در ۲۰۲۲ بهسرعت رشد کرده بود، تحت تأثیر قرار داد.
پس از این حملات، طرف ایرانی اشاره کرد که ممکن است به جای خرید جنگندههای روسی سوخو ۳۵، به خرید جنگندههای چینی J-C۱۰ فکر کند.
مذاکرات بین تهران و پکن سالهاست ادامه دارد و تمرکز روسیه بر اوکراین که توانایی صادرات سلاح را محدود کرده است، جمهوری اسلامی را به دنبال یک تأمینکننده دیگر سوق داده است.
همچنین باید به روابط نسبتاً دوستانه روسیه با اسرائیل اشاره کرد. با وجود انتقادات شدید مسکو از تلآویو بهخاطر جنگ در غزه و بمباران اخیر ایران، روسیه و اسرائیل همواره روابط نزدیکی داشتهاند.
روسیه و اسرائیل مدتهاست در سوریه با یکدیگر هماهنگی دارند—گاهی به زیان ایران—و هر دو علاقهمند به محدود کردن نفوذ ترکیه هستند. بنابراین، روسیه همواره تلاش کرده است تا در خاورمیانه تعادلی برقرار کند، که در عمل به معنای آن است که روابط مسکو با تهران همیشه بهگونهای تنظیم میشود که آشکارا کشور یهودی را تحریک نکند.
واقعیت این است که روسیه همواره نسبت به ایران رویکردی دوپهلو داشته است. از زمان پایان اتحاد جماهیر شوروی، جمهوری اسلامی توسط مسکو بهعنوان شریکی دیده میشد که میتواند نظم جهانی چندقطبی را پیش ببرد، اما دو طرف هرگز وارد یک اتحاد کامل نشدند.
شراکت آنها همیشه مبتنی بر تعاملات عملی و معاملهمحور بوده و پس از تهاجم روسیه به اوکراین در ۲۰۲۲ نیز همینطور باقی ماند. همکاری نظامی روسیه و ایران—بهویژه در زمینه جنگ پهپادی—در کنار تعاملات گسترده سیاسی دوجانبه، دو طرف را واداشت تا اوایل امسال توافق جامع شراکت استراتژیک امضا کنند.
با وجود تبلیغات فراوان پیرامون این توافق، اما این قرارداد فاقد بند دفاع متقابل بود، که در صورت وجود، اسرائیل و ایالات متحده را پیش از تصمیم به حمله به ایران در ژوئن، دو بار به فکر فرو میبرد. در نهایت، شراکت استراتژیک برجسته ایران با روسیه زمانی که توسط دشمنان تهران مورد آزمایش قرار گرفت، ناکافی از آب درآمد.
با این حال، چیزی که ممکن است تهران را بیشتر از هر چیز دیگری نگران کند، بهبود نسبتاً روابط مسکو با واشینگتن تحت دولت دوم ترامپ است. بهطور خاص، رهبران ایرانی بهطور خاموش نگرانی خود را ابراز کردهاند که مذاکرات برای پایان دادن به جنگ اوکراین تنها به موضوع کیف محدود نمیشود، بلکه هدف آن بهبود روابط گستردهتر بین دو ابرقدرت است.
تهران نگران است که واشنگتن قصد دارد فاصلهای بین مسکو و تهران ایجاد کند تا برنامه هستهای ایران را محدود کند—ترسی که به نظر قابل قبول میآید، با توجه به تمایل کم کرملین برای حمایت از اشاعه هستهای و همکاریهای گذشتهاش با ایالات متحده در زمینه برنامههای هستهای مانند توافق جامع مشترک ۲۰۱۵.
بمباران ایران همچنین تحولی ناخوشایند برای روسیه است، زیرا ممکن است برنامه هستهای جمهوری اسلامی بهطور قابلتوجهی عقبنشینی کرده باشد.
اگرچه روسیه عموماً با ایده یک ایران دارای سلاح هستهای مخالفت کرده است—مسکو تهدیدهای ایران برای خروج از معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) را محکوم کرده است—اما مسکو با مهارت از موقعیت برجسته خود در سازمان ملل و نزدیکی به ایران بهعنوان ابزاری برای مذاکره در روابطش با غرب استفاده کرده است.
روسیه امیدوار بود که همکاریاش با غرب در پرونده ایران در ازای محدود کردن حمایت غرب از اوکراین باشد. اما با احتمال فروپاشی برنامه هستهای ایران، واشنگتن انگیزه کمی برای مذاکره با تهران خواهد داشت و نفوذ روسیه بر ایران بیاهمیت میشود.
بیشتر مشترکات از اختلافات پیشی دارند
با وجود این موانع، انتظار میرود ایران و روسیه به همکاریهای خود برای بازسازی چشمانداز ژئوپلیتیکی در مناطق همجوار ادامه دهند. یکی از این حوزهها قفقاز جنوبی است، جایی که نفوذ ترکیه تهدیدی برای کاهش قدرت آنها محسوب میشود.
آنکارا مشتاق است تا مسیر حملونقل موسوم به زنگزور را باز کند که هدف آن اتصال آذربایجان اصلی به نخجوان و سپس به ترکیه است. ایران نگران است که مسیری از ترکیه تا ترکمنستان در امتداد مرز شمالی ایران نفوذ جمهوری اسلامی را در ارمنستان و کل قفقاز جنوبی کاهش دهد.
روسیه از سوی خود آماده نیست جایگاه برتر نظامی و اقتصادی خود در جناح جنوبیاش را رها کند و ارتباط ترکیه با جمهوری آذربایجان مستقیماً با هدف اصلی مسکو برای حفظ کنترل بر جمهوریهای سابق شوروی در تضاد است.
در شرق، ایران و روسیه همچنین آسیای مرکزی را بهعنوان منطقهای راهبردی مدنظر دارند. در مه ۲۰۲۵، تهران میزبان مقامات ارشد راهآهن از چین، ترکیه و کشورهای آسیای مرکزی برای بحث در مورد گسترش مسیرهای تجاری از چین به غرب آسیا بود.
روسیه نیز میخواهد از پتانسیل اتصال کشفنشده آسیای مرکزی بهرهبرداری کند و هدف نهایی آن توسعه کریدور شمال-جنوب (INSTC) به ایران و افغانستان است. هر دو کشور افغانستان را بازاری دستنخورده میبینند، درست همانطور که طالبان به دنبال دسترسی به مسیرهای تجاری جهانی هستند، که برای آنها بنادر ایران و INSTC بهعنوان پیوندهای حیاتی محسوب میشوند.
تصمیم اخیر روسیه برای بهرسمیتشناختن طالبان بهعنوان دولت مشروع افغانستان—که اولین کشور جهان در این زمینه بود—بهنظر میرسد با این هدف اتخاذ شده است.
با وجود منافع مشترک، ایران و روسیه همچنان نسبت به یکدیگر بدگمان هستند. جمهوری اسلامی هنوز دارای دلخوریهای تاریخی و نگرانی بنیادی است که ممکن است در رقابت گستردهتر میان مسکو و واشنگتن به مهرهای تبدیل شود.
هرچند تفاوت در ادراک تهدید احتمالاً مانع از آن میشود که ایران و روسیه روابط دوجانبه خود را به یک اتحاد رسمی تبدیل کنند، اما هر دو درک میکنند که یک اتحاد، فضای مانور آنها را محدود خواهد کرد.
با این حال، روسیه وضعیت ایران را با دقت دنبال میکند، زیرا یک جمهوری اسلامی واقعاً تضعیفشده، همراه با سقوط رژیم اسد و تحقیر محور مقاومت، میتواند موقعیت منطقهای آن را تضعیف کند.
در عین حال، فرصتهای ناشی از تغییرات در اتصال اوراسیا همچنان در محور همگرایی بلندمدت این دو شریک قرار دارد. شاید همکاری روسیه و ایران در قفقاز جنوبی برجستهترین جنبه شراکت آنها در آینده باشد، زیرا این دو کشور برای پیشبرد اهداف مشترک در منطقه خود همکاری میکنند.