خرداد: براي بررسي بيشتر دوران پسابرجام كه موضوع تمام نشدني سياست خارجي ايران در سه سال گذشته بوده «آرمان» با سيد احمد موثقي گيلاني، استاد علوم سياسي و عضو هيات علمي دانشكده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران، به گفتوگو پرداخته است كه در ادامه ميخوانيد.
درحالي كه بسياري از كشورهاي جهان پيروزي ترامپ را يك مصيبت براي جهان خواندند اما برخي از پيروزي او خرسند شدند.
افرادي كه چنين ذهنيت ساده اي دارند در بررسي كارشناسي ضعيف هستند. با ذهنيتهاي ۵۰ سال پيش و گفتمان جنگ سرد، جهان را تحليل ميكنند. اين افراد در دوره اوباما هم سنگ اندازي ميكردند و تفاوتها را نميبينند. دوره رياستجمهوري باراك اوباما يك فرصت تاريخي بود. ايران ميتوانست حتی فراتر از برجام برود. ما در فرصت سوزي خيلي مهارت داريم و از اين موقعيت نيز به نحو احسن استفاده نكرديم. تحليل اين بود كه ترامپ با توجه به آنكه بيسروساماني و ضعف آمريكا را افشا ميكند و ميخواهد مخالف آمريكاي نهادينه شده، گام بردارد، به نفع ايران است. بايد گفت ترامپ برخلاف دموكراتها، دغدغههاي اخلاقي، حقوقبشري و زيستمحيطي در داخل يا خارج ندارد. او متصل به كمپانيهاي نفتي و اسلحهسازي است. موضعگيريهاي او در سياست خارجي گويای اين واقعيت بود كه رويكردي متفاوت خواهد داشت. مشخص است ترامپ عاقلانه عمل نميكند و جهاني شدن و نفع مشترك براي همه را پذيرا نيست. نكته ديگر اين است كه قطعا منافع برخي ايجاب ميكند كه از ترامپ استقبال كنند. افرادي كه در فضاي تحريم توانستند به نوایی برسند؛ دلالان و مافياي تحريم، كساني هستند كه بدون ترديد از ترامپ و تحريمها يا حتي اقدام نظامي استقبال ميكنند.
با توجه به اين ويژگيهايي كه از ترامپ برشمرديد، رويه ايران در قبال مواجهه با دونالد ترامپ و دولت جديد آمريكا چگونه بايد باشد؟
نخستين موضوع اين است که بايد ترامپ را به عنوان استثنائي شناخت كه سياست نميداند و هر نوع اقدام غيرمنطقي از سوی او امكانپذير است. ذيل اين قاعده ضروري است كه از تحريك يا دادن بهانه به او خودداري شود. اگرچه با توجه به پيشرفتهايي كه در صنايع نظامي داشته، وضعيت خوبي دارد اما نبايد غفلت كرد، حتي اگر توان استراتژيک ضربه دوم را هم داشته باشد، در ضربه اول لطمه خواهد دید. بنابراين رويه مدارا بايد دنبال شود. يكي از مهمترين اقدامات ما بايد توسعه ديپلماسي عمومي باشد. ما نبايد رويكرد تقابلي داشته باشیم، براي مثال از همين مساله ممنوعيت اتباع ايران بايد بهترين استفاده را كرد و با اعلام اين موضوع كه سفر شهروندان و گردشگران آمريكايي به ايران تسهيل خواهد شد، بايد تلاش كنيم از موج ضدترامپي كه در سراسر جهان وجود دارد بهره ببريم، امري كه با تقويت ديپلماسي عمومي و ايجاد چهرهاي مناسب از ايران در افكار عمومي جهان امكان پذير است.
اقدامات اخير ترامپ موجب شده رقبا مسير دولت روحاني را نادرست تلقی کنند.
بايد بررسي شود كه منافع ما چگونه تامين خواهد شد. آيا شعار ما را به اهدافمان ميرساند؟ اين رويه در هشت سال دولت قبل پي گرفته شد اما درنهايت مردم در سال ۹۲ نظر ديگري داشتند. رويه مقابله جويي اگر در نهايت به تقابل نظامي برسد، چه دستاوردي خواهد داشت؟ در خاورميانه پر تنش كه عربهاي منطقه با ما مشكلات عديده اي دارند و تنها اسرائيل ۲۰۰ كلاهك هسته اي دارد، وضعيت به چه شكل خواهد بود. معتقدم نبايد تعامل را خوب يا بد قضاوت كنيم چرا كه راهي در جهان امروز و فرايند جهاني شدن جز تعامل نيست. منطق مسابقه تسليحاتي و اصل بازدارندگي در اينجا جواب نمي دهد. ديدگاههاي مبتنی بر مكتب وابستگي و قطع رابطه براي توسعه امروز زير سوال رفته است و تمام كشورهايي كه اين مكاتب را چراغ راه خود قرار دادند، امروز به لحاظ توسعه در وضعيت بسيار نامناسبي هستند. كره شمالي مصداق بارز اين مكتب است. بايد از مسير تعامل با گفتمان صلح در كشور با حداكثر اجماع توان اقتصادي خود را به مرور زمان افزايش دهيم و با نابرابريهايي كه معتقديم در جهان با آن روبهرو هستيم، مبارزه كنيم. در واقع حرف خود را با اقتصاد بزنيم و حق را از اين طريق به دست بياوريم.
برجام يكي از دستاوردهايي است كه از مسير تعامل روحاني، نصيب كشور شد و فرصت مناسبي براي نزديكي به نظام بينالملل است. در اين ميان به نظر ميرسد اروپا با توجه به روابط سنتياش با ايران و نزديكي جغرافيايياش به كشور ما، بتواند براي ايران مثمر ثمر باشد. روابط ايران و اروپا در اين فصل جديد چگونه ميتواند باشد؟
موضوعي كه ابتدا بايد به آن پرداخت اجماع جهاني عليه ايران در شرايط پيش از برجام است. اقدامات دولت قبل و انتخاب يك سياست خارجي منفعلانه در كنار رويكردي تقابلي به جاي تعامل، ايران هراسي را در جهان گسترش داده و بر عكس موجب تقويت نفوذ رژيم حاكم بر تلآويو در افكار عمومي جهان شده بود. به نوعي صهيونيستها هر روايتي را كه ميخواستند از ايران در جهان گسترش ميدادند. اما سرانجام برجام در گام اول اين بود كه پروژه ايران هراسي و مظلوميت اسرائيل كه در افكار عمومي جهان جا افتاده بود، برچيده شد كه موضوع بسيار مهمي است. اروپا سياستهاي متفاوتي نسبت به سياستهاي آمريكاي ترامپ دارد، هرچند اوباما با رويكرد نئوكينزي با اروپا روابط نزديكي داشت. اروپاييها به خوبي متوجه تفاوت ايران با عربهاي منطقه هستند. موضوعاتي مانند سلفيگري كه در كشورهاي همسايه ايران رشد كرده و در ايران جايگاهي ندارد، امروز به يكي از تهديدات اروپاييها تبديل شده است. از طرف ديگر ايران پتانسيل بسيار مناسبي براي توسعه وسرمايه گذاري دارد و اروپا ميتواند از اين موقعيت در يك بازي برد- برد سود ببرد. اروپا، ايران را بخشي از راهحل در مواجهه با چالشهاي جهاني و منطقهاي ميداند. اگرچه هركدام از كشورهاي اروپايي در روابط با تهران نوساناتي دارند با اين حال همگي بر توسعه اقتصادي با ايران اتفاق نظر دارند. اگر ما براساس تئوري بازيها سعي كنيم سيبل نشويم، مقابلهجويي نكنيم و حساسيتهايي ايجاد نكنيم كه بهانه دست افكار عمومي جهان داده باشيم با اين رويكردي كه ترامپ دارد به تدريج از داخل و در نظام بينالملل، در رابطه با متحدان دولت ترامپ شكاف ایجاد ميشود. بايد تز وابستگي را كنار بگذاريم امروز استقلال را بايد به نوع ديگري تعريف كنيم. ما نياز داريم در فرايند جهاني شدن از امكانات و سرمايههاي جهاني استفاده كنيم.
برخي معتقدند برجام دستاوردي نداشته است و میگویند مهمترين دليل براي توافق، رفع مشکلات معیشتی بوده است، امري كه هنوز محقق نشده است.
اينكه گفته ميشود با برجام همچنان در ركود هستيم، به توافق هستهاي يا دولت مربوط نيست بلكه به كل سيستم سياسي كشور مربوط است، چراكه انشقاق در بخشهاي مختلف و سنگ اندازيهايي كه ميشود، ايران را محدود كرده است. براي مثال وقتي عده اي با حمله به سفارت عربستان چنين مشكلاتي را پديد ميآورند ثبات اقتصادي ايران را براي جذب سرمايهگذار خارجي كاهش ميدهند. آيا چنين رفتارهايي در كنترل دولت است؟ آيا برجام مقصر اين نوع رفتارهاست؟ ما بايد از فضايی كه برجام ايجاد كرد و نشان داد ايران هراسي در جهان اشتباه است، استفاده كنيم. شعار و رويكرد مقابله، دستاوردهاي توافق هستهاي را كمرنگ ميكند، چرا كه ثبات اقتصادي را بههم ميريزد. سياست خارجي در دوره روحاني اگرچه منسجمتر شد اما همچنان بخشهايي هستند كه تلاش ميكنند در راهبردهاي سياست خارجي نفوذ كنند.
يكي ديگر از معادلات در فصل جديد ترامپ نوع رابطه با روسيه است. اگرچه بدنه حزب جمهوريخواه مخالف روابط نزديك روسيه و آمريكا است اما ترامپ با توجه به اينكه بارها علاقه خود را به پوتين و نزديكي با روسيه اعلام كرده، پيشبيني ميشود اين رويه را دنبال كند. ايران در اين رابطه بايد چگونه بازي كند؟
تيم جديد ترامپ روي اين موضوع برنامه ريزي ميكند كه برخي امتيازات را به روسها بدهند تا آنها از روابط نزديك با ايران صرف نظر كنند. تحليل تيم ضدايران ترامپ اين است كه آمريكا بايد قبل از عراق به ايران حمله ميكرد. درباره موضوع بازداشت چند ساعته ملوانها نيز تحليل ژنرال متيس وزير دفاع فعلي ترامپ اين بود كه چند نقطه ايران را بايد بمباران كنيم. اين تيم ايران را تهديدي مهمتر از داعش ميداند. روسيه معاملهگر است، اين كشور با مشكلات بسياري مواجه است. آنها در وضعيت فشار تحريم، بحران اوكراين و ناتو و فرار سرمايه خارجي هستند و به دنبال اين هستند كه با نزديكيهاي شخصي كه با ترامپ و تيلرسون وزير خارجه او دارند، اين موضوعات را رفع كنند. با اين حال روسيه به اين سمت نخواهد رفت كه ايران را بهطور كامل رها كند. اما پيشبيني نزديكي آنها با آمريكا وجود دارد. مانند شرايطي كه پيش از اين نيز رخ داد و زماني كه آمريكا تحريمها عليه ايران را به شوراي امنيت ميبرد آنها قطعنامهها را وتو نكردند. بايد توجه كنيم روسيه با چين متفاوت است. ساختار و بافت اين كشور نفتي، ميليتاريسم توسعه طلبي عرضي است. اتحاد استراتژيك با روسيه كه يك بازيگر سياسي نظامي و دلال اسلحه است، يك بازي خطرناك است.
يكي از زمينههايي كه شما درباره آن مطالعات بسياري داريد، اقتصاد سياسي و توسعه است، دقيقا همان موضوعي كه در كشور ما به نوعي ديده نمي شود. در تاريخ انقلاب همواره روي توسعه ايران تاكيد شده است اما چرا گفتمان توسعه در ايران به نتيجهاي نميرسد؟
گفتمان توسعه بيش از هر مولفهاي نياز به اجماع دارد. متاسفانه هيچگاه در مسير گفتمان توسعه نبوديم. گفتمان ما ايدئولوگ محور است و به لحاظ پارادايمي نظري و ساختاري در مسير توسعه نيستيم. تصميماتي كه در ايران از سوي بخشهاي مختلف گرفته ميشود، اغلب در يك راستا نيست بلكه متناقض و بعضا خنثيكننده يكديگر هستند. اگرچه در دورههاي رياستجمهوري آقايانهاشمي، رئیس دولت اصلاحات و روحاني براي توسعه تلاش شده است اما اين رويه نيز بهطور كامل نبوده و ما حداكثر در تلاش و در مسير رشد اقتصادي بوديم و نه توسعه. بنابراين تا زماني كه همه اركان سيستم سياسي به معناي واقعي به اجماع نرسند و در كنار هم براي توسعه تلاش نكنند، اين موضوع رخ نخواهد داد.